هیلگارد , بلوم و... یادگیری و رشد توانمندی های ذهنی : یادگیری یعنی, تغییر نسبتا ثابت در رفتار ومهارت های بالقوه انسان ,که به مرور زمان کسب شده , و دائم در حال تغییر و رشد و تکامل است. هیلگارد و دیگر صاحب نظران .



     یادگیری و تعریف مختصر آن و خلاصه ای از نظریه پردازان صاحب نام : بلوم , هیلگارد, آزوبل, کهلر, دیویی, ورتایمر, کلاپارد, برونر, پیاژه و ..., و اسکینر, ثرندایک, واتسون , گانیه, و... , در زمینه قوای ذهنی و رشد و یادگیری :

   هیلگارد یادگیری را تغییر نسبتا ثابت و با دوام(که می گویند: ترک عادت موجب مرض است.)، در رفتار بالقوه (بصورت توانا ییها ومها رتهای آماده استفاده) انسان می داند؛ که اولا ً به مرور زمان (به کندی و بتدریج و به کمک تکرار ، در تکرار تجربه ها و   بازیهای کودکانه) ودوماً بر اثر تجربه های شخصی کودک (بازیها و تجربه ها و فعالیت های هدفدار ریاضی که کودک خود،وهمراه با آزمایش وخطا، انجام می دهد. نه اینکه ناظر و تماشاچی باشد، و یاشنونده توضیحا ت و استدلالهای دیگران و…) حا صل شده باشد. چون یادگیری یک عمل فردی است، تا کودک انجام ندهد و تجربه و اشتبا ه نکند، آن موضوع را کشف و درک نمی کند.و آنگاه که به درک واقعیت معنی پی نبرد، ناچار می شود، بجای مفهوم، شعر یا متن و یا فرمول ریاضی را حفظ کند ،و این حفظ کردن کورکورانه ، موجب دل بریدن و نا امیدشدن ا زخود و افت ذهنی و افت تحصیلی وی را فراهم خواهد کرد. و هراشتباهی آینده ،موجب سرافکندگی  او را فراهم خواهدکرد.یادگیری رمز موفقیت در زندگی اجتماعی وشخصی کودکان است. کنجکاوی انسان ،بویژه کودکان پایان ناپذیراست. مگر پاسخگویی مناسبی در پیش رو نداشته باشد. ولی آنگاه که روش تدریس درمحیط آموزشی سازنده انتخاب شود، مطمعنا بعد از دست یابی به سوال اول و قانع شدن ،سوال بعدی و یا ده ها سوال دیگر پیش آمده و مطرح خواهدشد. و این امر موجب حرکت بسوی آینده ،و رسیدن به آینده ای نو،و یا همان آینده برنا مه ریزی شده، خواهدشد. 

.        (رجوع به گالری فیلم : سگ ریاضیدان و...)

    اشاره ای به نظریه های یادگیری( رفتارگرایان و شناخت گرایان) درجهت بهبود روش تدریس وبا نتیجه یادگیری کامل نوآموزان :

     از آنجا که باورهای والدین و مربیان از فرایند یادگیری, تاثیر متفاوتی درشیوه تدریس وهمچنین یادگیری کامل نوآموزان دارد. انتخاب ومطالعه هوشمندانه از چگونگی روند تدریس ریاضی در اولویت قرار دارد. چگونگی ارائه مفاهیم هر درسی بویژه مفاهیم بنیادی ریاضی که ابزاری دقیق دراختیار تعقل و تفکر صحیح میباشد, میزان نقش نوآموزان در امر یادگیری , براساس قبول این واقعیت است که میگویند, یادگیری یک عمل فردی است , و منحصرا فراگیر یا فراگیران بایستی در زمینه یادگیری هر مهارتی ,با توجه به هدفهای منظم و به کمک تجربه های هدفمند و پی گیر, از سوی فراگیران اجرایی و کنترل شود. در این زمینه به دو نظریه, نظریه رفتارگرایی و نظریه شناخت گرایی و ساختنگرایی, بطور مختصر اشاره میشود.

     الف - نظریه رفتارگرایی: یادگیری رافرایند ایجاد تغییرنسبتا پایدار در رفتار نوآموز میدانند, که این فرایند حاصل تجربه باشد.

    دراین نظریه بدون توجه به آنچه که درذهن انسان از قبیل: ادراک-حافظه-بصیرت- آگاهی-تفکر-استدلال-اراده و... میگذرد,  تنها به مطالعه رفتار قابل مشاهده کودک می پردازد. حتی برخی از طرفداران این نظریه, نظریه شناختی را رویکرد جعبه سیاه می نامند. ثرندایک , اسکینر, واتسون و گانیه یادگیری را مسیر محرک-پاسخ و شرطی شدن ریشه دار میدانند.که تحت تاثیر محیط زندگی و امکانات ومحدودیت های آن بصورت رفتار به نمایش گذارده میشود. دراین نظریه, سرشت انسان را انعطاف پذیر مدانستند, , و معتقد بودندکه, آموزشهای اولیه, صرف نظر از, ازاستعدادها,تمایلات,علائق وتمایلات,وتواناییها, ونژاد واجدادو...  وآنچه که کودک به ارث برده است,  او را بهر نوع بزرگسالی تبدیل نماید.  

   ای-ل-ثرندایک:  براساس نظریه ثرندایک مهمترین ویژگی یادگیری انسان وحیوان کوشش وخطا, یا یادگیری انتخاب و اتصال ویا تجربه و وابستگی به آن میداند. واگر چه هوشمندانه نیست, ولی در اثر تکرار و تمرین های متوالی تدریجا استحکام می یابد. لذا این نظریه یکی از نظریه های تمام عیار ( محرک-پاسخ ) یا ( R_S ) میباشد. دراین مسیر توجه ودقت در انتخاب انواع محرکهای پر انگیزه و نوع پاداش ها وتقویت کننده ها, که موجب پایداری رفتار ویادگیری ریشه دار می شوند و یا برعکس چه تنبیه ها و عوامل منفی نتیجه خوب بازدارندگی وترک آن رفتار می شوند, دارای اهمیت واز ابزار مهم موفقیت به حساب می آید. و در پایان این گروه معتقدند, که حل مسایل تازه با استفاده از تجارب واموخته های پیشین میسر میباشد.
    
    ب-ف- اسکنیر :  نظریه اسکینر, نظزیه شرطی فعال نام دارد. اسکینر میگوید, هر رفتار و عملکرد انسان به خودی خود, برای خودش حائز اهمیت شده است. وباید موردتحقیق و بررسی قرار بگیرد. چون بروز و ظهور هر رفتاری در انسان, بدون دلیل یا علت خارجی یا محیطی نمیباشد. وقطعا عوامل تقویت کننده خارجی یا عوامل مؤثر محیط, در کنارعوامل تقویت کننده داخلی, که کاه از قبل نقش مؤثر ایفا کرده اند, میتوانند دوام رفتاری را تضمین نمایند و موجبات تثبیت آن رفتار و یا تغییرآن ویا حتی موجبات تضعیف ودرصدی فراموشی آن رفتار را فراهم نماید.
    اسکینر ادعا میکند, فرد تازه متولد شده ای را به من بسپارید, شخصیت و مهارت های مورد نظر خودرا در مورد آن شخصیت  ( دزد-دروغگو-جانی وجنایت کار- اهل فرهنگ وهنر-اقصاددان- حقوقدان وقانونمدار-و....) انتخاب کنید,و لوازم و امکانات و ابزار و وسایل و همچنین زمان متناسب با انتخاب شخصیت, در اختیار من بگذارید, شخصیت مورد نظرتان را تحویل بگیرید.
    لذا اسکینرعوامل محیطی را به منظور کنترل رفتار افراد, قابل گزینش و انتخاب موجه میداند.در این نظریه به دو عامل ( تجربه و عمل و رفتار) ومتعاقب آن , به پی آمدهای آن یعنی (پاداش و یا تنبیه )که بمنظور تقویت ویا بازدارندگی انتخاب واجرا می شود, اهمیت قائل می شود. لذا تلاش میکند تا با کشف قوانین عامل دوم ( محیط = تشویق و یا تنبیه) عامل اول ( رفتار=تجربه و عمل ) را کنترل و در اختیار بگیرد.و لذاتاکید داردکه, تشویق وتنبیه ( عوامل محیطی ) بایستی بموقع , به اندازه و به جا و متنوع و متناسب با رفتارو... باشد.

    واتسون :  واتسون نیز ادعا آموزشی خود را, افراطی تر مطرح میکند و میگوید: چند کودک در نظر بگیرید, ازمیان آنها آنطور که میخواهید یکی را انتخاب و به من بسپارید. و شغل و شخصیت مورد نظرتان را (پزشک -حقوقدان- هنرمند- دزد یا گدا-راستگو وصادق-دروغگو و ریاکار و...) تعین کنید, و امکانات و ابزار و زمان و... متناسب و لازمه کار را نیز در اختیار بگذارید, و بموقع شخصیت مورد نظرتان تحویل بگیرید.
    لازم به ذکر است که این نظریه هابرای هدفهای مهم و بنیادی اولین گام تاثر گذار, بویژه برای سنین آغازین, بعد از تولد, در زمینه های مختلف مهارت آموزی و تجربه های ضروری پایداری رفتار مورد تایید, فرصت های مناسبی در اختیار والدین قرار میدهد, تاکید دارد . 

     سطوح یادگیری گانیایی: در تکمیل خلاصه نظریات صاحب نظران رفتارگرایی, به سطوح یادگیری رابرت گانیه اشاره میشود. گانیه یادگیری های انسان در تعامل با محیط را در 8 سطح, و از ساده ترین وغریزی ترین دوران زندگی, تا سطوح پیچیده در رتبه ها و سنین بالاتربدین شرح مورد توجه قرار میدهد:
  1 - یادگیری علامتی : همان یادگیری (شرطی کلاسیک)  عمل گریه نوزاد, دراثر درد, گرسنگی, و...  در پاسخ , دیدن پستانک و لمس آن و مکیدن, و احیانا همراه با نوازش , یا ..., و بعداز تکرار و تثبیت, واکنش کودک از دیدن پستانک چه خواهد بود؟
  2 - یادگیری محرک-پاسخ :یادگیری (شرطی فعال) نمونه تربیت و آموزش حیوانات وانسان برای بازی در سیرک ها.آنهم مهارت های رفتاری و اجرایی متفاوت و متنوع واقعا دیدنی .(گالری فیلم , یادگیری شرطی فعال)
  3 - یادگیری زنجیره ای: یادگیری چندین حلقه منظم بصورت شرطی فعال درجهت تکمیل اجرا یک سری مهارت های ردیف شده ومکمل . و... .
  4 - یادگیری کلامی: زبان آموزی از آغاز تعامل با محیطی و افراد در جریان رشد یادگیری قرار گرفته وبتدریج به پاسخگویی و جمله سازی و جمله پردلزی, و بالاخره به ترجمه واقعه ها با کلام و ارتباط با دیگران میپردازد .
  5 - یادگیری چندجانبه: پاسخ های متفاوت , برای محرک های متعدد در یک زمان, مثل اشاره به نام سه شکل متفاوت, ویا معرفی نام و ویژگی های آن, مثل: دایرهء, بزرگ, قرمز.و آشنایی با نام انواع میوه ها وخواص و مزه وخصوصیات آنها و طرز استفاده از آنها و ... .
  6 - آشنایی با مفهوم مجموعه ها , طبقه ها ( طقه بندی انواع وسایل آشپزخانه و طبقه بندی انواع میوه ها و ...) و آشنایی با رنگها, شکلها, و اندازه ها(بزرگها, متوسط ها و...), و بالاخره درک مفاهیم مجموعه, زیرمجموعه, اشتراک , و..., ورود ریشه ای به شناخت و درک انواع فضاهای هندسی مختلف که کل زمان زندگی را با آنها ودرکنار آنها و بگونه های مختلف به فعالیت مشغول است را, به دست آورد.
  7 - یادگیری اصل : یادگیری اصل یا یادگیری قانون پس یادگیری مفهوم مجموعه و زیرمجموعه و... اجرای عملیات مربوط به آن   با توجه به اولویت ورعایت نوبت و درک احترام به دیگران وتعمیم آن بصورت قانونمندی در زمینه های اجرای مختلف , حاصل میشود. باید توجه داشت یادگیری هراصل خود محصول یادگیری از اجتماع دو یا چند مفهوم میباشد. و درضمن کسب مهارت ها لازم در این زمینه , موجب آمادگی یادگیری و آشنایی با مساله و اطلاعات و استفاده از اطاعات خواهد شد.
  8 - یادگیری حل مساله :پیچیده ترین نوع یادگیری وبا ارزشترین فعالیت ها ومهارت های انسان , درتوانایی حل مسایل ظاهر و خود نایی میکند. توانایی حل مساله از مهمترین اهداف کلیه نظریه ها و آموزش وپرورش به حساب می آید.

    ب - شناخت گرایان یا یادگیری های شناختی :دراین نظریه علاوه برتغییر نسبتا پایدار در رفتار, تغییر درفرایند ذهنی ( درک و فهم و... را نیز یادگیری و رشد قوای ذهنی ( شناختی ) میدانند.
    طرفداران این نظریه, نظریه پردازانی چون : بنیامین بلوم ,ورتابمر, کهلر, جان دیویی, ادوارد کلاپارد, برونر, پیاژه, آزوبل, و... هستند که, انسان را موجودی فعال و باشعور میدانند, که درجریان زندگی دارای نقش بوده وفعالانه در آن دخالت میکنند. وضمن تجربه وعمل به پردازش اطلاعات وبازسازی وتکمیل اندوخته های ذهنی ومهارت های فنی واجرایی خود میپردازند. وبدین شیوه دوام و ثمربخشی تصمیم ها وعملکردهای خود را تضمین نماید.
    آنهاضمن تحقیقات خود نشان میدهند که, رابطه و همبستگی نزدیکی بین عملکردها و مهارتهای اجرایی انسان و توانمندی های ذهنی و باورهای کسب شده از تجربه های وی وجود دارد. و معتقد هستند, آگاهی از روابط مفاهیم و اجزاء تشکیل دهنده , است که حل مشکل یا مساله ای را امکان پذیر میسازد.
    شناخت به فرایندهای ذهنی از قبیل: ادراک, حافظه, بینش, نگرش, خبرپردازی و... اطلاق میشود, که فرد به کمک آنها در تعامل با محیط زندگی, با امکانات و مسایل و مشکلات و محدودیتهای آن, تجربه های فراوان و متفاوت را کسب, فهم ودرک ودر ذهن حفظ و نگهداری میکند. و بتدریج مهارتهای خود را برای استفاده بهتر در آینده بازسازی میکند. انسان همواره در تفکر و اندیشه است. انسان ناچار از تصمیم گیری و انتخاب, و برای لحظه های پیش رو, و فرداهای زندگی, و نیازمند برنامه ریزی با امید است. و همه این مسایل را براساس اندوخته های شخصی خود یعنی همان اطلاعات و مهارتها و تجربه ها وهمچنین تعبیرها وتفسیرها و ترکیب و نوسازی های آنها, و با امید به موفقیت, انجام میدهد.
    روانشناسی شناختی بیشتر به این موضوع می پردازدکه, افراد چگونه رویدادها را درک , وچگونه آنها را در ذهن خود تعبیر و تفسیر و رمزگردانی, طبقه بندی و مفهوم سازی, و بالاخره بازنمایی میکنند. ولذا درجستجوی متغیرهایی هستند,که بر ادراک وحافظه و فعالیتهای ذهن انسان آثار مثبت میگذارد.
     طرفداران این نظریه بر خلاف رفتارگرایان , کلیه یادگیریهای انسان را, حاصل بینش, بصیرت, و شناخت ذهنی او میدانند. وبه تفکر و اندیشیدن, در چون و چراهای حاصل شده, از پی آمدهای یک تجربه , اهمیت میدهند.

       نظزیات  کهلر  و  ورتایمر بطور خلاصه :  

  نظریه کهلر :  کهلر در زمینه, حساسیت شناخت گرایان به چگونگی تجزیه تحلیل, و تعبیر وتفسیر اطلاعات وداده ها , و رمز گشایی از دیدنی ها و شنیدنی ها و...  شکل دایره ای که دارای دو قطر عمود برهم , و یک مستطیل با ویژگی مشخص در درون آن رسم شده است, به بیننده (  والدین, یا مربیان, و بوژه نوآموزان) نشان میدهد. آنگاه یک سوال ( اندازه قطر مستطیل چقدر است ؟) مطرح میکند. بمنظور جلب دقت مطالعه کننده محترم , حساسیت موضوع, خواهش میشود, ابتدا وسایل مربوطه(خط کش وپرگار و..)آماده کنید و پس از آن ,طبق دستور شکل مورد نظر کهلر را برای نمایش به نوآموز یا فرد دیگری از آن استفاده نمایید.
   دستور رسم شکل مورد نظر کهلر :
   1- یک دایره به شعاع 5 سانتی متر رسم کنید.
   2- دو قطر این دایره را که برهم عمود باشند نیز در داخل دایره رسم کنید. (اینک دابره به 4 قسمت مساوی تقسیم شده است.)
   3 - 1 نقطه بر روی محیط دایره مشخص کنید. 
   4 - از این نفطه مشخص شده, به دو شعاع نزدیک یا مجاور آن نقطه دو پاره خط عمود, رسم کنید.(اینک یک 4 ضلعی مستطیل شکل در یک قسمت از دایره بدست آمده است.)
   5 - حالا, تنها و فقط یک قطر مستطیل را که,  دو راس آن بر روی دو قطر دایره منطبق میباشد را رسم کنید. اینک اگر شکل مورد نظر جناب کهلر بدرستی رسم کرده باشید, متوجه حساسیت درونگرایان شده اید. واینک میتوان آنرا به کودک نشان داد و پرسید,که: 
       پرسش :  
   1- اگر شعاع این دایره 5 سانتیمتر باشد , قطر مستطیل درون آن چند سانتیمتر است؟ ویا
   2_ اگر قطر دایره 10 سانتیمتر باشد. قطر مستطیل چقدر میباشد؟
   کهلر توضیح میدهد, هر دانش آموزی نمی تواند پاسخ صحیح این پرسش را بدهد.درحالیکه جواب بسیار ساده است.این امر تایید کنندهء این است که, در نظزیه شناختگرایان اعتقاد بر این است که, یادگیری مفاهیم جدید و تازه, به ویژه در دروس بنیادین تفکر و اندیشه (یا همان هندسه و حساب کاربردی), با استفاده از تجارب و آموخته های فبلی امکانپذیر است, ودر درک صحیح واقعیت ها به ویژه روابط بین اجزاء نیز, نقش عمده ای را ایفا میکنند. (کهلر و میمون آموزش دیده, و موز آویزان از سقف اتاق و حل مشکل جدید توسط میمون .) 
       نظریه ورتایمر :
    ورتایمر افکار انسان را شامل تصورات کلی ومعنی دار میداند ومیگوید: نمیتوان هوشیاری و بصیرت رابه اجزایی که از طریق همخوانی و تداعی بهم ربط پیدا کرده اندتجزیه نمود. زیرا کل همواره از اجزاء تشکیل دهنده آن متمایز است. مثلا در یک شکل هندسی مثل مثلث, آیا مفهوم مثلث با مجموع اجزاء تشکیل دهنده آن مساوی است؟ اجزاء مثلث عبارتند از: مجموعه نقاط, ضلع, زاویه, محیط, مساحت و... . ولی مفهوم و ادراک ما از آن بسیار کاملتر از مجموع اجزاءتشکیل دهنده آن میباشد. در صورتیکه هر یک از اجزاء ممکن است, نقش عمده ای ایفا نمایند. مثلا دیدن 3 نقطه در کنار هم و دریک صفحه, در حالتهای متفاوت, باعث میشود, ذهن برداشتهای کامل و متفاوت را به دست آورد. ویا دیدن هر نمونه از طرح های مشابه هندسی دیگر, ذهن بکمک تعبیر وتفسیر های خاص خود, و بر اساس دیده ها و شنیده ها و باورها و... تصورات متفاوتی را بازسازی میکند,و گاه همه آنرا به تصویرنیز میکشد.
    ورتایمر نیز مانند کهلر, شواهدی درموردحساسیت یادگیری مفاهیم ومسایل هندسه دارد, که یادگیریهای نوآموز, و توانمندی های او را ازطریق کاووشگری,و بصیرت و بینش و درک و فهم مطالب, و روابط بین اجزاء باهم, و همچنین رابطه اجزاء وکل را بررسی و کشف میکند,تحت تاثیر قرار میدهد..  شکل و نمونه آن در فرصتی فراهم خواهد شد.(مشکل ارائه شکل است.)
    لطفا مداد و خط کش و یک صفحه کاغذ آماده کنید. ابتدا مستطیلی به طول 12 و به عرض 5 سانتی رسم کنید. و آنرا با خط کش و بسیار منظم مشبک کنید,تا بیننده براحتی به مساحت مستطیل و اطلاعات مربوطه آدسترسی پیدا کند.و بعد در قسمت زیر و نزدیک آن (فاصله 1 سانتی), یک متوازی الاضلاع با قاعده 8 , و ارتفاع 5 سانتی رسم کنید, و همچنان ساده باشد. فقط سعی شود, تا یک راس متوازی الاضلاع مجاور وهمطراز راس مستطیل باشد. تا هر بیننده بتواند از قانون شباهت,قانون مجاورت, قانون ترمیم,و قانون ادامه خوب ( عواملی که موجب ادراک بهتر و ابهام کمتر واقعیت ها, به تفکر و ارزیابی پرداخته ), وبه پاسخ گویی صحیح امیدوار اقدام نماید.
   اینک صفحه حامل پیام یا همان اطلاعات در مورد دو شکل مستطیل و متوازی الاضلاع را در اختیار فراگیر یا هر ... که لازم به ارزیابی میباشد قراردهید, ونمونه پرسش ها را مطرح کنید: 1- مساحت مستطیل؟  2- مساحت متوازی الاضلاع؟  3- اختلاف مساحت این دو شکل؟ و...

     هیلگارد و مارکویز و جمعی همکاران :
    هیلگارد یادگیری را, عبارت از تغییر نسبتا ثابت وپایدار در احساس, تفکر و رفتار فراگیر میدانند که براساس تجربه و تفکر و تکرار ایجاد شده باشد. اصولا یادگیری یکی از مهمترین و مشکلترین مفاهیم, در روانشناسی امروز برای تعریف کردن محسوب میشود.با این حال پژوهش های جدیدبیانگر آنست که, تمرین وتکرار تجربه و همچنین تحریک و انگیزه بیشتر,میتواند تا اندازه ای رفتارهای حرکتی ومهارتهای اجرایی را تسریع کند. والبته لازم به توجه است که, هریادگیری قطعا منجر به عملکرد نخواهد شد.چون افراد بسیاری هستند که فرصت های لازم را, برای بکارگیری و اجرای آموخته های خود را پیدا نمیکنند.
    هیلگارد و باور برای یادگیری از طریق بصیرت و بینش ( کاوشگری ), چهار ویژگی را بشرح ذیل معرفی میکنند:
   1- ارگانیسم با هوش تر,(هوش سیال) در یادگیری از طریق بینش و بصیرت, موفق تر هستند.
   2- ارگانیسم با تجربه تر (با هوش متبلورتر ) , از یک تازه کار و تازه نفس, موفق تر است.
   3- برخی از شرایط تجربی و آموخته های پیشین ( بویژه آشنایی با مفاهیم هندسه وحساب,ابزار تعامل بامحیط وشناخت دقیق تراجزا و امکانات آن), برای یادگیری از طریق بینش را مناسب تر از انواع دیگر آموخته ها تاثیر گذار هستند.
   4- رفتار کوشش وخطا در هنگام حل مسایل, هم از طریق بینش وبصیرت یا کاووشگری, انجام میگیرد. یعنی قبل از کسب بصیرت و بینش و آمادگی, نوآموز ممکن است, به دفعات به فعالیتهای ناموفق آزمایش وخطا بپردازد. ولی زمان حصول بصیرت و بینش دریک مهارت برای افراد, قابل پیش بینی واطمینان هم نیست, ,و لذا یادگیریهای پیشین مرتبط, ضامن یادگیریهای تازه هستند, ولی  ممکن است, برای حل مسایل تازه کافی نباشند.
      
     تئوری یادگیری معنی دار آزوبل :
     دیوید آزوبل واضع نظریه یادگیری معنی دار است. که امروزه از اهمیت بسیاری برخوردار است. وی نیز مخالف نظریه رفتارگرایان درمورد یادگیریهای فراگیران در سنین اولیه و یویژه در مدارس است. وی معتقد است, چون پایه یادگیری در مدارس بیشتر کلامی و همراه با پرسش و پاسخ و جستجوگری است.و مفاهیم معنی دار در مدیریت کلاس و بویژه مدیریت ذهن های آماده نوآموزان, مورد توجه است. یادگیری فراگیران و نوآموزان نیز بایستی از آغاز معنی دار و متناسب محتوا و فضای آموزشی باشد. که با اصول یادگیری محرک-پاسخ اصولا همخوانی ندارد. 
    در این نظریه, یا دراین روش, برحالت درونی کودک تاکید میشود که نیاز به دانستن, فهمیدن, کسب مهارت در اندیشیدن و اجرا یا پاسخگویی , توانایی حل مسایل و... , را جستجو میکند. نیاز به فهمیدن , یا نیاز به شناختن را , آزوبل انگیزه درونی نوآموز میداند.
     اصولا یادگیری معنی دار, به مطالب یادگرفته شده قبلی مربوط میشود.یعنی هرگاه نوآموزسعی میکندمطالب جدید را, به مطالب آموخته شده قبلی مرتبط سازد, یادگیری او معنی دار خواهد بود. ومطلب جدید جایگاه خودرا بدست خواهد آورد. ودر غیر این صورت یادگیری طوطیوار و بدون درک وفهم و حافظه ای, یا حفظ کورکورانه محسوب میشود.
     بافت شناختی هرفرد, از نظر آزوبل عبارت است از:اطلاعات, مفاهیم, و تعمیم های سازمان یافتهء ذهنی, که باچندین بار تکرارو تجربه, دروتی شده , وبرای جذب و ربط یافته ها و اطلاعات جدید, آمادگی لازم, پیدا کرده است.

    نظریه جان دیویی :   
      ( اولین رمز موفقیت مربیان در امر آموزش و پرورش, علاقمند کردن فراگیران به امر تلاش و یادگیری است. )
    دیوئی تعلیم وتربیت را فرایندی از بازسازی و ساماندهی تجربه که, ضمن معنی دار شدن برعمق آن بیافزاید, وتوانمندی هدایت جریان تجربه را توسعه بخشد. دیویی به یادگیری معنی دار, همراه با عمل وتجربه (فعالیتها وتجربه های هدفمند و همراهی جسم و ذهن با هم) تاکید دارد و آنرا مطلوب در دوره های آموزشی,و در مقاطع مختلف,و مهمتر ازهمه مقطع ابتدایی و دوره قبل از آن میداند. وی معتقد است, نوآموزان دوره ابتدایی و قبل از آن به روش عمل و بازی گرایش خاص دارند. واحتیاج طبیعی آنها به فعالیت وبازی وهمچنین روابط اجتماعی با همکلاسی ها و هم بازیها غیر قابل انکار است. زیرا تفکر در این سنین نمیتواند از پشتیبانی تجربه و فعالیتهای مرتبط و واقعی بی نیاز باشد. وی تاکید دارد, تجربه های اولیه کودک دستمایه تفکر و موجب تعادل و استحکام تدربجی و روزافزون طرز تفکر و اراده و نگرش در نوآموزان نوپا وجستجوگر دوره اولیه تلاش و یادگیری میباشد. دیویی معتقد است که, نوآموزان نیاز به علاقه و رغبت دارند.و مربیان, باید نسبت به این دو رکن اساسی و پایه ای اهمیت قائل شوند.( اولین رمز موفقیت در امر آموزش وپرورش, علاقمند کردن نوآموزان به امر یادگیری است).و لذا کودک بایستی چنان تربیت شود که خود عامل باشد, نه اینکه عمل شخص دیگری را تحمل کند. و لذا لازم است, توانایی ها و ظرفیت های فراگیران و تفاوتهای فردی آنها بایستی مورد توجه واقع شود. و متناسب با ظرفیت و استعدادآنها برنامه ریزی و اجراء شود. بالاخره دیوئی, هدف آموزش و تدریس را ,راهنما وتعیین کنندهء برنامه , محتوا , راه وروش , نحوه اجرا , وسیله و امکانات لازم , زمان یا فرصت , نوع پرسشگری ها, نتیجه ومحصول پایانی , میداند . وتنها مسیر صحیح موفقیت مربیان بشمار می آورد. 

     نظریه رشد قوای ذهنی پیاژه  ( رشد تفکر و تعقل ):
      تئوری تکامل ذهنی پیاژه و رابطه آن با رفتار ورودی موارد مورد نظر پیاژه فراوان هستند, ومربوط میشوند به زمینه های مختلف تکامل ذهنی انسان مثل: زبان وتفکر,علییت, سرعت, حرکت, قضاوت و استدلال, منطق, بازی و تقلید و..., هر آنچه که بین اورگانیسم و محیط جریان وادامه پیدا میکند,بستگی دارد.این تعامل به دو صورت انجام میگیرد, یکی برونی که سازگاری نام گرفته, ودیگری درونی که سازمان نام نهاده شده است.وقتی کودک می آموزد که با محیط زندگی خود بطور مؤثر مقابله کند, میگویند که او با محیط به سازگاری میپردازد.بنابراین,سازگاری مستلزم تعامل فرد با محیط است.
     فرایند سازگاری بامحیط به دو صورت جذب و تطابق عملی میشود. جذب مستلزم بروز پاسخی است که از پیش اکتساب شده است.یعنی وقتی کودک شیئی را جهت انجام فعالیتی که قبلا آموخته است,بکارمیگیرد.به گفته پیاژه:کودک به جذب آن شیء در یادگیری قبلی خود می پردازد. اما آنگاه که, جهت مقابله با محیط یا مشکل پیش آمده, رفتارها وتوانمندیهای او با کمبود مواجه است, ونیاز به تغییر و تکمیل دارد, واین ناتوانی را بنوعی جبران میکند, میگویند که, اورگانیسم به تطابق میپردازد.در تطابق اورگانیسم, جهت مقابله موفق بامحیط, ناگزیر از ایجاد تغییر در رفتار و توانمندیهای موجود خویش میباشد., تا توانمندیهای خود را جهت حل وجذب مشکل, ومشکلات بعدی بامحیط را , تکامل بخشد. جذب و تطابق مکمل یکدیگرند. انسان با مهارتهایی که آموخته است(تطابق و خود سازی), به تعامل بامحیط ئ درحل مشکلات آن(جذب وحل مساله) می پردازد.
     منظور از رشد, مجموعه تغییراتی است که به مرور زمان و در زندگی روزمره واز بدو تولد درجسم و روان وفکر وذهن انسان بوجود آمده, و گسترش می یابد. جریان رشد از سویی تحت تاثیرقوانین وراثت وتواتنمندیهای ذهن سیال, واز سوی دیگر تحت تاثیر عوامل محیطی وفضاهای هندسی مرتبط: اقلیمی, اجتماعی, اقتصادی, فرهنگی, و... قرار دارد.
      از نظر پیاژه, رشد مجموعه تغییرات وتحولات ذهنی-روانی و جسمی است که, هر لحظه از زندگی, و مواجه شدن با موضوع یا مشکل و مساله یا پدیده جدید, و باعث بهم خوردن تعادل ونظم یافته های قبلی, و همان زمان, سبب بازسازی و نوپردازی اطلاعات و مهارت های خود, و برقراری تعادل تعادل جدید میشود, .حاصل میگردد. در این ماجرا(رشد ویادگیری) اگر عوامل وراثت در سرنوشت و آینده انسان نقش اساسی و حیاتی دارد, ولی رشد سریع و بموقع مهارت اندوزی و کمال وباور انسان, بدون نقش آفرینی های تاثیر گذار و پر انگیزه محیطی نیز غیر ممکن و دور از باور , و جزء مهالات میباشد.
    یعنی چنانکه در جریان رشد ویادگیریهای انسان, عوامل اجتماعی وفرهنگی و... به حداقل خود برسد, رفتارانسان دیگر همان  نخواهد بود که همه افراد ,خانواده و.... انتظار دارند.همه انسانها بنوعی پرورش یافته جامعه خود و فضاهای هندسی ساده و پچیده مرتبط با آن هستیم. ( مطالعه دقیق  سرنوشت دو خواهر هندی به نامهای آمالا و کامالا که توسط گرگها تربیت شده بودند, بسیار موئر خواهد بود.)
    رشد قوای ذهنی کودک از لحظه تولد در تعامل با محیط اطراف خود آغاز میشود. منظور از تعامل همان کنش ها و واکنش ها مرتب و متوالی بین نوزاد و والدین و محیط اطراف اوست. وکودک از طریق دو عمل جذب وتطابق به تعامل پرداخته وبه کمک تجربه ها, کنشها و واکنشها, علاقه ها وعادتها واحیانا مشکلات و ناراحتی ها و.تحمل ها و... توانایی سازگاری با محیط زندگی را ومسایل ومشکلات آنرا کسب نموده وگسترش میدهد.
    پیاژه نتیجه میگیرد, کلیه اعمال و رفتار و مهارتعایی که مورد نیاز روزمره کودک است وپی آمدهای مثبت ومنفی آن بنیان ریاضی دارد( کم, زیاد, درد, پاسخ, دیر, زود, بموقع, درک, معنی, کنش,  واکنش, مجموعه, رابطه, مثل هم, شکل هم, و... = ریشه در حساب وهندسه کاربردی دارد.) مهارت در آنها موجب آمادگیهای تفکر و یادگیری مهارت ها و....  را فراهم می نماید.
    عمل ویادگیری مفاهیم ریاضی ومهارت ربط و یا جداسازی و... از سوی کودک فرایند پیوسته ای جذب و فهم و از آن خود کردن , یا همانندسازی اطلاعات جدید با اطلاعات ومهارتهای قبلی, ویا تعدیل اطلاعات قبلی از طریق تطابق یا همسان ساری ویا همساز کردن آن با اطلاعات و یافته های جدید (پردازش اطلاعات و داده ها) میباشد. وپیاژه این فرایند متوازن کردن یا هماهنگ کردن بین عمل جذب با عمل تطابق را تعادل جویی می نامد. که هم زمان در رشد تفکر وتعقل وکسب مهارت های کودک تاثیر گذار خواهد بود.
    پیاژه کلیه این کنشها و واکنشها را طی 18 سال(طولانی ترین دوران رشد قوای ذهن), و در 4 مرحله بظاهر جدا ولی با پیوند وهمراهی تاثیر گذار بسیاربالا گزارش میکند, که مدام در پی یکدیگر در فعالیت و ادامه یادگیری و رشد هستند. مختصراین مراحل عبارتنداز :
   1- تعامل با محیط, شامل : الف تطابق یا درون سازی,یا یادگیری مهارت ها.  و ب- جذب یا برون سازی, یا بکارگیری مهارت ها در حل مسایل زندگی روزمره. 
    2- رشدشناختی, یادگیری معنی دار از تجربه و عملکرد پیش آمده .
    3- جریان تعادل جویی , بروز کردن مهارتها و توانایی ها,و پردازش اطلاعات و آگاهی ها.
    4- تجربه های مکرر و جدید: درک صحیح واقعیت ها.- خروج از خود محوری.- سازگاری بهتر با محیط, همراه با شناخت دقیق تر آن.
   ادامه وآماده برای بر خورد وتعامل مجدد با محیط (دور دوم و دوره های بعدی, که لحظه لحظه بامحیط),که ذهن با آن درگیر میباشد, همچنان ادامه خواهد داشت.
   لازم بذکر است, که پیاژه ذهن را به معده و محیط را به سفره تشبیه میکند,و نتیجه گیری و سفارش میکند که:
    - هر قدرمعده (ذهن ) آماده تر ومشتاق تروعلاقنتدتر و.... تعامل باسفره دقیقتر و مفیدترو...
    - هر قدر سفره بازتز و رنگین تر و متنوع ترومتناسب ترو... نتیجه بهتر,مطلوب تر و استفاده کاملترو...
    - هرقدر آشپز تواناتر و پرانگیزه تر و آگاه ترو مدیریت ذهنی مؤثرتر و.... بهره وری از زمان وتلاش و امیدو... بارزش تر و... 
   قطعا نتیجه آموزش و پرورش ....تر خوامد بود.
   پیاژه طولانی ترین دوره رشد قوای ذهنی را نیاز انسان میداند(حدود 18 سال ) و آنرا در چهار دوره و خلاصه به شرح زیرمیداند :
   1- مرحله اول , تا 2 سالگی: مرحله حسی-حرکتی:
    آغاز زندگی غریزی و آغاز سازگاری از طریق جذب و تطابق, تجربه و وابستگی,عدات و واکنش های اولیه, لذت بردن از برخی پیش آمدها, وعملکردهای تصادفی ویا تقلیدی, و بتدریج آگاهی از وجود پستانک,شیر وشیشه, مادر و... . بتدریج آشنایی با صدا و دنبال کردن حرکت افراد و اشیاء با چشم, وتمیز وتشخیص تصاویر از خود اشیاء, غریبه و آشنا, چگونگی استفاده از اسباب بازیها, تجربه کردن استفاده از وسایل واجرای فعالیتهای آزمایشی, وبتدریج بصورت فعالیتهای برنامه ریزی شده, و دور زدن موانع جهت رسیدن به هدف, بقای افراد و اشیاء و.. در ذهن, اگر چه در مقابل دیده او نباشند.و....
   2- مرحله دوم `پیش دبستانی , تا 5 الی 6 سالگی: دوران خود محوری و تفکر پیش عملکردی:
   آثار مثبت و یا منفی آموخته های قبلی, و ادامه تعامل و جذب و تطابق با محیط, زبان آموزی و تکلم, تصویرسازی وبیان تجربه ها وعملکردها, فعالیتهای اجرایی هدفمند, مثل:گل بازی, ماسه بازی, مجسمه سازی, نقاشی و خط خطی کردن, بازی های گروهی یا تقلیدی و مهارتی, آشنایی با رنگها وشکلها اندازه هاوترتیب و مرتب کردن, طبقه بندی اشکال, وسایل منزل ویا لوازم کاری انواع مهارتها, میوه ها, طبقه بندی وسایل منزل ( بطور مثال: طبقه بندی انواع وسایل موجود در آشپزخانه, و.... . براساس 1 یا 2 یا 3 ویژگی مشترک, مقایسه کردن ها, به خاطر سپردن خاطره ها و عملکردها وتجربه ها, و یادآوری وگزارش آنها,  آشنایی با کمیت : بیشتری و کمتری وهمانقدری و شمارش,و... . گرچه در این دوره تفکر کودک منطقی تر از دوره قبل شده است, اما هنوز تفکر منطبق با واقعیت حاصل نشده است.
   3- مرحله سوم, دوران آموزش دبستانی , تا 10 الی 12 سالگی : دوران تفکر عملکردی و توانایی درک واقعیت :
   ادامه جذب و تطابق براساس تجربه ها و مهارتهای قبلی وفضاها و محیط های آموزشی و طبیعی, درک مفاهیم, با طبقه بندی  امکاناتی که دراطراف او هستند ونوآموز ناچار از زندگی با آنهاست, ویا برنامه تدوین شده آموزش وپرورش میباشد. طبقه بندی براساس مراتب و جایگاه, همچنین طیقه بندی براساس مفاهیم ( نام,رنگ,جنس,کاربرد,اندازه,...) و یا طبقه بندی چندجانبه, ابقاء عدد و برگشت پذیری, توانایی زندگی وفعالیت در موقعیتهای مختلف, و درک هریک از آنها در اثر برخورد فیزیکی و تعامل با وسایل واشیاء وکاربرد هر یک و... و کسب تفکر در مورد آنها همراه با کسب تجربه و مهارت وتوانایی بکار بستن و استفاده در جهت پاسخگویی و حل مساله. درک وتوان عددنویسی, درمبنا ودسته بندی وبکاربستن آن در عددنویسی و بکاربستن آن در چهارعمل اصلی, اجرای اعمال اصلی اعمال اصلی ریاضی از جمله اعمال کلیدی (چهار عمل اصلی و...) ریاضی, درحل مسایل ریاضی کتاب,که الگوی حل مسایل زندگی روز مره, ویا مرتبط با زندگی میباشند. دراین دوره روی هم رفته, تلاش درجهت رسیدن به تعقل وتفکر و توانایی درست اندیشی و... میباشد.ولی ممکن است, ازنظر ادراکی جهتدار و محدود به واقعیت های غیر فیزیکی ومجرد خاص(تفکر در فرضیات و... ), نیازمند به تجربه ها و فرصت ها وتحقیق های پی گیر ,البته در دوره بعدی آموزشی باشند. 
    4- مرحله چهارم, دوره آموزش دبیرستانی , تا 18 سالگی : دوران تفکر انتزاعی :
   ادامه دقیق تر و برجسته تر عمل جذب وتطابق ذهن, براساس مهارتها توانمندیهای قبلی و پیش آمدهای و تغییرات سریع محیطی و نوآوری ها و..., تلاش در زندگی موفق ودرک واقعیت های جدید, استدلال ومنطق متکی برواقعیتها وهمچنین زندگی در دنیای فرضیه ها, پیش بینی نتیجه آزمایشها وتجربه ها, استدلال, تحقیق تجربه ها و امکانات عینی, وهم برپایه تفکرات انتزاعی و فرضیه ها و اماها و اگرها. دراین دوره درک و فهم کودک تنها به واقعیت های عینی محدود نمیشود. بلکه آنچه راکه امکان وقوع دارد را نیز در نظر میگیرد.
    رشد قوای ذهنی فراگیران طی چهار مرحله و در زمانی نسبتا طولانی, نیاز دارد و میگذراند, تا به سطح رشد فکری افراد بالغ میرسد. پیاژه میگوید یادگیری اندیشه ها از راه تعقل و تفکر و استدلال, شکل میگیرد, و تجارب حسی ,داده های نامنظم محیطی هستند, بویژه در ابتدا, بصورت ناقص وخام در اختیار ذهن تازه وخالی چون لوح سفید, قرار میگیرند, و ابزار تفکر و استدلال و عقل و... نوآموز محسوب میشوند. ولذا پیاژه (بطور مختصر)نتیجه گیری میکندکه:
   1- رشد قوای ذهنی ( تفکر و تعقل) در هر لحظه و هر روز, منجر به افزایش مداوم قدرت تشخیص و هماهنگی این قوا در لحظه ها و دوره های بعدی میشود. 
   2- توانایی تفکر و اندیشیدن مداوم و با برنامه, ذهن و توانمندی آنرا, قابل انعطاف تر, پویاتر, ومنطقی تر در هر لحظه میکند.  
   3- اسنعداد علامت سازی, درجهت سیستم علامتی (استفاده از کد وکدگذاری, ابزار نوشتاری مفاهیم و اعمال بویژه در ریاضی یا هندسه وحساب کاربردی), انتزاعی کردن مفاهیم, به رشد مداوم خود ادامه میدهد.
   4- جهان واقعی و واقعیت های موجود در انواع محیط های زندگی و فعالیتهای انسان (محیط طبیعی و زیستی, مصنوعات وابداعات وابزارآلات متنوع, محیطها ومکانهای ویژه فعالیت و زندگی انسان,و محیط مجازی و امکانات و توانمندی های خاص آن و...) , و قوانین و امکانات مربوط بهر یک, از صورت ابهام و سحرآمیز خود, بتدریج خارج میشود, و حالتهای عینی و علمی و واقعی مخصوص خود را, در ذهن های آماده پذیرش, پیدا, و مسیر رشد و نعالی خود را طی میکنند.
   5- به منظور موفقیت چشمگیر ضرورتا بایستی ارتباط منطقی رشد قوای ذهنی نوآموز, طی مراحل پیشنهادی آن مورد توجه قرار گیرد.
     نظریه های جروم برنر  و  زلتان دنیس :
    جرم برونر و زلتان دنیس نیز در این زمینه تحقیقاتی انجام داده اند, که نتایج بسیار مشابهی با نظریات پیاژه را مطرح می کنند.که بطور بسیار خلاصه اشاره میشود.
     مختصری از تحقیقات جروم برنر که در 3 مرحله رشد خلاصه میشود :
   1- دوران قبل از دبستان: کودک میتواند اشیاء و رویدادهای هریک را بادر نظر گرفتن اعمالی که بر روی آنها انجام داده میشود, توجیه کند. این اعمال ونحوه اجرا قطعا همانی هستند که بطور طبیعی در اطراف کودک به فراوانی وجود دارد.(مثال: منزل,اطاق,حمام,آشپزخانه,و...و وسایل هریک, که درهر یک ازآنها نگهداری واستفاده میشوند,مثلا در آشپزخانه که منظم ترین حالت از طبقه بندی وسایل را داراست.وهرچیز شکل واندازه ای دارد و هریک موارد استفاده خاص خودرا دارند,و نحوه استفاده وطرز حل مشکل را از روشی خاص خود به نمایش میگذارند.و... , و دقت به انواع میوه ها وطرز استفاده و نحوه ...اندازه و رنگ و وزن و مهمتر تکه تکه کردن و آغاز آشنایی با مفهوم کسر و....بهر حال امکان تفکر مقایسه و شناخت و نقطه آغاز طبقه بندی و مفهوم سازی را, به سادگی در اختیار والدین میگذارند. )که البته مهم ترین آنها کارسازترین خواهد بود. و... 
   2- دوران آموزش در دبستان: تفکرنمایشی برمبنای عکسها و تصاویر درکتابها است.کودک با اطلاعات تصویری یا کلامی, برمبنای واقعه های جهان واقعی( واقعیت ها) روبرو میشود. این نظام فکری تا حد زیادی به حس بینایی وشنوایی و ... بستگی دارد. ودر آن کودک تصورات بصری بسیار ملموس را (که حتما بایستی متکی بر تجربه وی باشد ) آن را بدون تجربه بکار می برد.
   3- دوره اول دبیرستان:  دوره به کار گیری نمادها, کودک در این دوره نمادها را صرف نظر از شکل یا وضعیتی که به خود می گیرند, دستکاری میکند و به کار میبرد. این عمل از طریق برگردان( ترجمه)به زبان وگفتار و یا به کار بردن زبان بعنوان تفکر انجام می گیرد.
   مختصری از تحقیقات زولتان دنیس , ضمن چند مرحله رشد و یادگیری, که جنبه توجه به ریاضی در آن قوی تر است:
   1- دوران قبل از دبستان: بازی آزاد با مواد وابزار ملموس وعملی , موجود در محیط (فضاهای هندسی متنوع ) زندگی کودک, به طرز مستقیم(تجربی) که موجب کنش و واکنش کودک میشود.تجسمهای متفاوت در این دوره سبب آشکار شدن مفاهیم یکسانی در ذهن کودک میشود.
   2- دوران دبستان (تعمیم): الگوها, نظامها , و مشترکات یا اشتراکات میان آنها از طریق مدل ها مشاهده میشوند, وبتدریج انتزاعی میگردند. این ارتباط های ساختمانی و مستقل از نظر شکل و اندازه و..., از اشیاء مجسم شده و ذهن توانایی درک مفهوم را بدست می آورد.
   3- دوران بینابین: نمایش آنچه را که فبلا انتزاعی شده است, ازطریق تصاویر در ذهن تثبیت میشود. کودک این تصاویر و عکسها را می تواند برای نمایش استفاده کرده و یکار بگیرد.
   4دوران اول دبیرستان: (نمادین کردن) فراگیر میتواند مفاهیم ونمادها و تصاویر را به کمک زبان یا نمادهای ریاضی بیان یا گزارش نماید. (انتزاعی کردن=صوری کردن), یک دستورالعمل ریاضی تهیه میکند, قوانین وخواص اساسی به عنوان ساختار سیستم ظاهر میشود. (لطفا کتاب بازی های هدفدار ریاضی را مورد توجه قرار دهید.)
    
     خلاصه نظریه ادوارد کلاپارد :
      کلاپارد باورها و آموحته های انسان را براساس سرچشمه های ورودی آنها,طبقه بندی و بشرح زیر اشاره وبررسی میکند:
   1- باورهای نتیجه گیری شده از شنیده ها .
   2- باورهای نتیجه گیری شده از دیدنی ها .
   3- بامرهای نتیجه گیری شده از تجربه ها .
   4- وبالاخره باورهای نتیجه گیری شده از مجموع دو , یا چندین , ویاچندین عامل ارتباطی انسان با محیط میداند .
     قطعا همین معنی دریادگیری و تصمیم گیری وانتخاب و بالاخره در تفکر و تعقل و خردورزی و آینده نگریما انسانها نقش اساسی ایفا میکند. و قطعا باورهای حاصل شنیده ها, نسبت به دیگر باورها , آنهم در سنین اولیه رشد ویادگیری نوآموزان , بسیار سطحی وکم دوام , و کم ارزشتر خواهد بود . تاکید دارد که , استدلالصحیح ومنطقی , نتیجهئعملکردها و تجربه ها, و بررسی ها و ارزیابی ها و..., آنهم طی روزها وماه ها و ... , زندگی و تحصیل و تجربه حاصل میشود .


        حیطه های یادگیری, براساس نظریه های شناختگرا و ساختنگرا بنیامین بلوم و همکاران او : 
    بلوم ضمن تحقیقات خودبه این نتیجه میرسد که, توانمندی های ذهن و استعداد کودک در سالهای اولیه زندگی, واز آغاز حیات باسرعت وسریع رشد میکند.و میگوید:سرعت رشدهوش و سرعت رشدجسمی نوزاد هماهنگی بسیاری دارد.وضمن تحقیقات نشان میدهدکه, میزان رشد هوش و قوای ذهنی نوزاد در 4 سال اول حدود 50 درصدظرفیت خودرا بدست می آورد. ودر 4 سال دوم(تا 8 سالگی) 30 درصد برآن افزوده میشود. و بالاخره تاحدود 17 سالگی بتدریج 20 درصد بقیه ظرفیت افزوده شده و ذهن شکل کامل شده ای بخود میگیرد.و نقش خودرایی تصمیم گیری و... با مسئولیت پذیری عهده دار میشود.لذا از نظر اهمیت میتوان گفت: آینده, شخصیت و منش, و.... نوزادن و کودکان در همین چند سال اول عمر سازمان پیدا میکند. که به کمک بازیها و تجربه ها و عادت ها ووابستگی ها و... مسیر تکامل را طی میکند.
   بلوم و همکاران او هدف های تربیتی و آموزشی را در سه حیطه, یا سه دامنه یا حوزه : شناختی( شامل علم, آگاهی, دانش و...) و عاطفی(:انگیزه, لذت,  رغبت,علاقه,عشق) وروانی-حرکتی(:مهارت های اجرایی, فعالیت های عملیاتی, رفتاری) طبقه بندی کرده اند. که بطور مختصر و مفید اشاره میشود.
    1- حیطه شناختی ( علم = درک واقعیت ): دانش ها وآگاهی هاو مهارتهای اجرایی وعملی, و یادگیری های ذهنی مرتبط آنها را در برمی گیرد.( جایگاه حفظ و نگهداری علائم و مفاهیم ریاضی و دیگر اطلاعات و دانش ها در حوزه های مختلف ازجمله علوم اجتماعی و طبیعی و...)
    2- حیط عاطفی یا انفعالی( عشق = اخلاق و انسانیت ):  علاقه ونگرش وانگیزش درونی نوآموز, نسبت به موضوع دریافت شده , ازتعامل با محیط و آموزش مربیان مربوط میشود. که در اثر رشد قوای ذهنی وشناختی,که در مورد یک فعالیت ومهارت و یا یک رشته درسی (مثلا ریاضی یا... ) و... کسب میشود, بوجود می آید. مثل عشق به خلبانی,عشق به موسیقی, یا علاقه به درس ریاضی, یا پزشکی,نقاشی, طراحی و معماری و...عشق وعلاقه به اجرای کلیه مهارت های هنری و... از این مقوله به شمار می روند.بهر حال دو عامل مهم نیز در این حیطه نقش ایفا میکنند, یکی احساس رضایت درونی, و دیگری تشویق و تقویت و پاداش بیرونی, در کلیه مراحل یادگیری, نقش عمده ای بعهده دارند.
    3- حیطه روانی-حرکتی , مهارتهای اجرایی( قبول مسئولیت ): مهارت های اجرایی و توانمندی های عملی فعالیت های مرتبط با ذهن و جسم, شناخت و صحت ومهارت در اجرا ), در رشته های مختلف , مثل انواع مهارت های ورزشی, انواع مهارت های نواختن موسیقی, انواع مهارت در سازندگی وتعمیرات و... که بکمک ذهن (برنامه ریزی و شناخت دقیق زمان ونحوه اجرا واستفاده از وسایل وامکانات, وبالاخره اجرای موفق برنامه کاری, وتهیه به نمایش گذاردن نتیجه کار وزحمات, در زمینه های کسب وکار وتلاش وزندگی .
     این سه حیطه را حیطه های علم , عشق , عمل نیز نامیده اند. که با تعامل وتداخل و اثر گذاری درهم, از ابتدای بازی ها و فعالیتها واز دوران اولیه زندگی نقش مهمی, در یادگیری نوآموزان و کشف واقعیت ها و قوانین وفنون اجرایی(علم) و رشد ویادگیری نوآموز در هر یک  از این حیطه ها, به ویژه در حیطه شناختی, وموجب تقویت یادگیری در حیطه های دیگر میشود.بطور مثال, کسی که در یک رشته ورزشی یا هنری و یا در یک رشته درسی ( مثلا درس شیرین و پر اهمیت ریاضی ) از ابتدای آموزش, در مسیر مثبت یادگیری قرار بگیرد, احساس پیشرفت و توانایی میکند, واز ذرک وفهم ویادگیری رضایت خاطر بدست می آورد, قطعابه این درس یا رشته علاقمند میشود, و در اثر شناخت از این رشد و پیشرفت وچگونگی آن, انگیزه و شوق بیشتری برای یادگیری بیشتر و دقیق تر, ازخود نشان خواهد داد. و به همان نسبت در این زمینه, ذهن توانمندی های خودرا, در جریان رشد ویادگیری در مسیرصحیح وطبیعی وضروری قرار میدهد. ولی متاسفانه چنانچه در آغازلحظه های یادگیری و رشد, وتعامل با موضوعی, نوآموزاز درک صحیح مفاهیم عاجز بماند, و موضوع در حد توان وی نباشد, به تدریج و قطعا از یادگیری موضوع نا امید میشود, واین ناامیدی سبب نگرش منفی هم به موضوع وهم به ناتوانی خود میشود. و لذا نه تنها علاقمندی بوجود نمی آید, بلکه زمینه تنفر از درس واحساس مشکل ناتوانی خود, مسیر دوری از این (صد البته ناخواسته و ... ) درس ویا مهارت , انتخاب میشود. وبالاخره زمینه یاس و ناامیدی و تنفر, مسیرهای غلط وغیرسازنده  را پیش پای فراگیر خواهد گذاشت.

                سطوح رشد و یادگیری در حیطه های سه گانه یادگیری ( یادگیری کامل بنیامین بلوم), بطور خلاصه :

     الف - سطوح یادگیری در حیطه شناختی(علم وآگاهی, توانایی درک واقعیت ها) : سطوح یادگیری درحیطه علم و آگاهی ودانش(شناختی) شامل 6 سطح یادگیری, و هرسطح دربر گیرنده سطوح قبلی نیز بوده و توانایی ها ومهارتها, برمبنای آموخته ها و توانمندی های قبلی سازمان یافته است. این سطوح از ساده به مشکل به ترتیب عبارتند از:

    1- دانش یا آگاهی یا علم ومعلومات: این سطح ازیادگیری بیشتر به حافظه ارتباط دارد. وشامل هرآنچه که مستلزم بخاطر سپردن و بخاطر آوردن است , میشود. مثل آگاهی از اطلاعات رایج در ریاضی:نام روزها وماه ها, اعداد, واحدهای اندازه گیری,و..., ونام میوه ها وسایل زندگی و طبقه بندی آنها در آشپزخانه, وکاربرد هریک, و وسایل مخصوص خود وچگونگی استفاده از آنها, ودر زمینه موسیقی,نام نت ها , وسایل موسیقی, انواع مواد غذایی وطعم وترکیبات و....,وآگاهی ازموجودات زنده, اب زیان, پرندگان و..., وطبقه بندی, وتوجه به مشترکات واختلافات انهاو...,اگاهی از روشهای تحقیق وبررسی ویژگیها, واجزا هریک از مجموعه ها,و... . یادگیری در سطح حافظه,که اگر در همین سطح بماند,نا پایدار خواهد بود. وچنانچه سئوال ها تا آزمون ها, بویژهآزمون های ریاضی, در این سطح باشد, یادگیری ها عمیق و پایدار نخواهد بود. واکان فراموشی آن فراوان است.

    2- یادگیری همراه با درک وفهم (فهمیدن) : دراین سطح فراگیر می تواند موضوع یادگرفته شده را, ترجمه, تفسیر,و معنی دار وخلاصه کند. تبدیل یک مفهوم, مثلا یک مفهوم ریاضی را, از شکل یا زبانی, به شکل یا به زبان دیگر, و یافتن رابطه علت و معلول, استنباط ونتیجه گیری و تعمیم, ازجمله نشانه های یادگیرینوآموز در این سطح میباشد. 

    یک مثال نوشتاری از ریاضی :1- یک خط بسته بشک بیضی بکشید. 2-با رسم دو پاره خط آنرا به 3 قسمت مساوی تقسیم کنید. 3- ودر داخل هر قسمت دو مهره هم شکل وهم اندازه رسم کنید. و اینک شکل آماده را در اختیار بیننده بگذارید.و مثلا این سئوال را مطرح کنید: - این شکل چه پیامی دارد؟  و یا - از این شکل چه فهمیده میشود؟ 
    پاسخ ها:   الف- ( 2 و 2 و 2 ).     ب- (3 تا 2 ).    ج- ( 6 تقسیم بر2 ).     د- (6 تقسیم بر 3 )
      هر گام پاسخگویی, پیشرفت عمیق میزان درک وفهم,  موضوع معنی دار تر و بادوام تر شده است.
    اینک این مثال یا مسئله فوق را, برای کسانی که به ریاضی(حساب وهندسه) احیانا توجه کمتری دارند. در زندگی روزمره خود جستجو میکنیم. یک سینی, 3 بشقاب کوچک در آن, و 2 زردآلو, در داخل هر بشقاب, یک صحنه پذیرایی ساده که اصلا به آن فکر نکرده ایم. تا نوآموز از آغاز زندگی با تفکر , مساله پذیرایی, و چگونگی برنامه ریزی واجرا و... یا همان درک مفاهیم ضروری زندگی (که ابزار دقیق آن,درک مفاهیم حساب و هندسه هستند ) آشنا شود.
     
    3- کاربرد ( توانایی بکار بستن یا بکار گرفتن): در این سطح از یادگیری فراگیر قادر خواهد بود, با بکار بستن آموخته ها و مهارت های خود, درموقعیت های عینی,و در لحظه,لحظه های زندگی, عملا آموخته های خود را بکار گیرد وضمن محک زدن توانمندی خود, به آموخته های خود مطمئن شود, و در تکمیل آن کوتاهی نکند. یادگیری های کودک زمانی برای وی, و دیگران ارزشمند میشود, که بتواند در زندگی روزمره, با استفاده از آنهابه حل مسائل و مشکلات تکراری و جدید خود بپردازد. و با آرامش و بدون نگرانی به فعالیتها وبازیها و سرگرمیهای اجرایی خود ادامه دهد.

    4- تجزیه وتحلیل : تحلیل فعالیتی عقلی است. تجزیه و تحلیل آموخته هاو مهارت ها, به اجزاتشکیل دهنده و مراحل و مراتب اجرا, درعمل و تفکر میباشد. در این سطح از توانمندی ذهن کودک قادر است, به مفاهیم ومعانی مطلب یا مهارت های آموخته شدهء خود پی ببرد. این معنی ضرورتا بایستی از آغاز زندگی و توانایی مهارت اندوزی, ومفاهیم ساده, که پایه وبنیاد یادگیری های بعدی را با دقت مورد توجه قرار داده و آن زمینه را سامان میدهد, آغاز شود.

   5- ترکیب - نوآوری - خلاقیت : توانمندی ها و یادگیری ها, در این سطح عبارتست از کنار هم قرار دادن اجزاء مختلف انواع مهارت هاو... البته با تظم و چیدمان جدید و ابداعی, و تولید یا ابداع محصول نو و جدید, که برای خود فرد هم تازگی داشته باشد. و موجب شگفتی شود, می پردازد.
   عمل ترکیب, همان فعالیت عقلی است که به آفرینندگی و نوآوری معروف است. طرح یک مسئله چهارعمل اصلی نو, طرح یک پرسش نو در زمینه یک مجموعه مورد مطالعه, طرح یک راه حل جدید برای یک مسئلهء اجتماعی یا خانوادگی و یا ریاضی و... در شمار این سطح از یادگیری و رشد قوای ذهنی و توانایی تعقل وتفکر محسوب میشود.

   6- ارزشیابی - داوری - قضاوت : ارزشیابی مستلزم قضاوت و داوری آگاهانه است. قضاوت آگاهانه در باره یک مطلب, یا موضوع,یا یک مجموعه, ویا یک مساله, یا یک تجربه جدید, البته بمنظور هدفی معین, وباکمک ملاک ها وضوابط تعریف شدهء و روشن, امکان پذیر خواهد بود. البته منظور از قضاوت در اینجا نوعی داوری است, که هدف وملاک آن مشخص می باشد. بطوری که نگرش های فردی و نیازهای شخصی در آن مؤثر نباشد. ارزشیابی و داوری در حیطه شناختی, ازگونه های دیگر ازرشیابی وداوری که جنبه عاطفی دارد و از درون فرد سر چشمه می گیرد, کاملا مجزا است. ومشکلترین و پیچیده ترین سطح یادگیری در حیطه شناختی محسوب میشود.

     ب - سطوح یادگیری در حیطه روانی-حرکتی ( مهارتهای اجرایی و عملی, قبول مسئولیت): آن دسته از یادگیری هایی که کودک برای نشان دادن آن, نیاز به فعالیت های جسمی و اجرایی, و البته با کنترل شناختی و کمک تفکر, انجام می دهد.مثل یک مهارت ورزشی (انفرادی یا تیمی), یا نواختن یک قطعه موسیقی( آنهم با آلت خاص, و بصورت انفرادی یا گروهی ), و همچنین نقاشی, طراحی(با توجه به انواع صنایع دستی و... ), و کلیه فعالیت های هنری و مهارتی تولید کنندگان, و وسایل و ابزار و امکانات هریک و.... , وبالاخره هرآنچه که فراگیر,توانمندی ها وآموخته های خود رابکمک اندام های اجرایی, مثل چشم و گوش ودست و انگشتان و...وسایل و ابزار و.. آنهم با اتکا توانمندی های ذهنی , به تولید و خلق و نمایش می گذارد, محسوب میشود. شامل 5 سطحبشرح ذیل میباشد.
    1- تقلید : مشاهده و تقلید رفتار و گفتار و یا مهارت بزرگترها و ماهرین توسط نوآموز انجام میشود.
    2- اجرای مستقل : انجام و اجرای عمل تقلیدی توسط نوآموز, بدون کمک دیگران و بطور مسقل .
    3- دقت : انجام عمل و مهارت, باصحت و دقت و ظرافت و سلامت کافی توسط نوآموز.
   4- هماهنگی : ضمن هماهنگی در حرکات جسمی با مهارت های دیگر آمیخته می شود, وبصورت کار یا مهارت نو جلوه می کند.
   5- عادی شدن : انجام کامل یک مهارت یا چندین مهارت باهم به آسانی وبطور خودکار , یا تکرار عادت های روزمره .
     
    ج - سطوح یادگیری در حیطه عاطفی (احساسی-علاقمندشدن وحتی عشق ورزیدن, اخلاق و انسانیت) : ملکها وارزشهایی که به مرور زمان و با توجه به پی آمدهای یک عمل یا رفتار یادگیری شده (ابته با توجه به مثبت یا منفی بودن,واندازه و... ), تشویق و تنبیه, که هم از درون انسان را تحت تاثیر  می گذارد, وهم از بیرون توسط والدین وافراد و... بصورت واکنش به آن عمل نشان داده میشود و موجب تاییدواحساس لذت و.. ویا موجب بی ارزشی, وترک و فراموشی آن عمل میشود وحالت روانی تلخ وآزار دهنده داخلی وهم از عوامل محیطی حاصل میشود. طی 5 مرحله یا 5 سطح, در شخصیت, افکار , باورها ورفتار و گفتار,او را تحت تاثیر قرار میدهد.که عبارتند از :

   1- دریافت : آگاهی و توجه (غیرفعال) نسبت به پدیده یا محرک معین , از آغاز تعامل با محیط .
   2- واکنش : پذیرش انتظارات ازطریق توجه یا واکنش به آن مورد معین, و آغاز بروز واکنش کودک  .
   3- ارزش گذاری : نشان دادن رفتاری منطبق بر دیده ها و ملاک ها, درموقعیت هایی که اجباری و نتیجه اطاعت باشد.
   4- سازمان بندی : نشان دادن رفتاری حاکی ازتعهد و علاقه و پای بندی کودک نسبت به ارزش های معین و انتخاب شده.
   5- تبلور ارزش ها : رفتاری کلی مبتنی بر ارزش ها و ملاک های و اعتقادات درونی شده, از سوی کودک. 

        نظریه اریک, هامبوگر, اریکسون , در مورد رشد ( روانی-اجتواعی) یا رشد و تحول شخصیت نوآموز :
     منظور از رشد روانی-اجتماعی, جریان مداوم یادگیری و رشد و تحول منش وشخصیت انسان در طول زندگی و از بدو تولد,و در تلاش و کوششی است که, برای حل مشکلات و فائق آمدن به تعارض ها و مسایلی که در مراحل مختلف, بویژه در دوره های اولیه و به گونه های مختلف برایش پیش می آید, و چگونگی برخورد با این مشکلات وهمچنین توانایی حل آنها, و پی آمدهای تلخ وشیرین آن, که در فرد تاثیر می گذارد, شکل می گیرد.  
    هرگاه کودک درحل این مسایل و بحران های ناشی از آن موفق شود, احساس توانمندی, اعتماد به نفس, احساس اطمینان وامید, و موفقیت درزندگی و حل مشکلات آن کند,امکاناتی روانی وشخصی در اختیار او قرار می دهدکه, مشکلات دیگرو بزرگ تر روانی-اجتماعی نیزدرگیر و موفق خواهد شد. و سلامت روانی خود راحفظ و تامین خواهد نمود. ودر صورت عدم موفقیت و ناتوانی در امر یادگیری,و احساس ضعف و شک وتردید و دو دلی, احساس عدم اعتمادبه خودو حقارت, و بالاخره ازدست دادن امیدوقبول شکست وناتوانی وخفت, سلامت روانی اورا به خطر می اندازد و نوعی اضطراببر وی حاکم میشود.( درتایید وتکمیل نظریهء حیطه عاطفی بلوم ). اریکسون جریان رشد روانی-اجتماعی, یا رشد شخصیتی انسان را در8 مرحله میداند, که بشرح زیر خلاصه میشود:
    1- مرحله اول تا 2 سالگی,(دوره شیرخواری) :
   رسیدگی به موقع و مواظبت مستمر, خواب, تغذیه, استراحت, شیرمادر, بازی و سرگرمی وفعالیت و... متنوع, چگونگی از شیر گرفتن و.... . طرز رفتار و تصمیم گیری واجرای صحیح کنش ها و واکنشها, ودیگر پیش آمدها, و... وبالاخره نتیجه 2 سال تلاش :
        1 : نتیجه مثبت تعاملات والدین : آثار سلامت روانی-اجتماعی ( احساس امنیت خاطر در زندگی نوزاد)
        2 : نتیجه منفی , آثار بهران روانی-اجتماعی ( احساس عدم امنیت خاطر و نگرانی نوزتد)
    2- مرحله دوم تا 4 سالگی, ( دوره نوپایی ) :
   آثار مثبت یا منفی 2 سال دوره اولیه رشد روانی (اولین دوره پایه گذاری), + استقلال تدریجی از مادر, توجه به دیگران واطرافیان ومحیط و چگونگی ارتباط با آنها و... + تجربه های شخصی: نوع بازیها وسرگرمیها و فعالیتها و میزان هدفمند بودن آنهاو... + خود محوری ها:من, من, من میخواهم, من میگویم, من میتوانم, من... . و بالاخره نتیجه 4 سال تلاش :
       1 : آثار روانی-اجتماعی مثبت : اتکای به خود و شناخت توانمندی های خود و رفتار متناسب وهمه پسند.
       2 : آثار روانی-اجتماعی منفی : عدم اتکای به خود وشرم و تردید, احساس نتوانی ازایجاد رابطه با دیگران .
    3 - مرحله سوم  تا 6 سالگی, ( دوره پیش دبستانی) :
   آثار مثبت یا منفی آموخته های 4 سال قبل, زیر بنای آماده ادامه + هم بازی شدن و تعامل با هم بازی ها, همکاری و همیاری نوع بازی ها وقاونمندی آنها, بتدریج تجربه دوری از مادر, و درک مستقل بودن + سرعت اجتماعی شدن, تاکید بر ارزش های اخلاقی و اجتماعی و شخصی + قانونمداری و محدودیت ها و ممنوعیتها , در برابر آزادیها + پیش آمدها و....وبالاخره نتیجه 6 سال تاش :
       1 : آثار مثبت روانی- اجتماعی, احساس ابتکار و خلاقیت در زندگی و ... روزمره .
       2 : آثار منفی روانی-اجتماعی, احساس گناه و تقصیر و... .
   4 - مرحله چهارم تا 12 سالگی, (دوران تحصیل در دبستان) :
   آثار مثبت یا منفی دوره های پیشین + جدائی از مادر و بتدریج جدائی از خانواده + مسئولیت پذیری + پسرها پرخاشگر و دخترهاآرامتر + نوع بازیها و سرگرمیها و فعالیتها + هدغمندی و قانونمندی و برانگیزاننده تفکر و... + فعالیتهای منظم فردی, تیمی ( گروه 2 تا 6 نفر باهم),و بزرگ ( کلاسی یا دو کلاس باهم و..), و رعایت نوبت, احترام , ... , تلاش دریاگیریها وتجربه ها و... .و بالاخره نتیجه 12 سال تلاش :
      1 : آثار مثبت روانی- اجتماعی (شخصیتی),  کارآیی و سازندگی وهمره با علاقمندی .
      2 : آثار منفی روانی-اجتماعی ( شخصیتی), حقارت و ناتوانی وشرم و سرافکندگی و.. .
   5 - مرحله پنجم تا 19 سالگی,(دوران تحصیل در دبیرستان ) :
    آثار مثبت و یا منفی ریشهای دوران پیشین + دوره های اول و دوم دبیرستان + جدیت و تلاش در زمینه توانمندی ها  و مهارت های لازمه درک و توسعه مسایل علمی و فنی و... + تلاش در جهت کسب موقعیت های جمعی و اجتماعی در زمینه های مختلف محیط آموزشی و اجتماعی و ... . و بالاخره نتیجه 19 سال نلاش :
     1 : آثار مثبت در زمینه های رشد شخصیتی, کسب هویت و شناخت توانمندی های خود .
     2 : آثار منفی در زمینه رشد شخصیتی, بی هو یتی , , و دوری از... 
   6 - مرحله ششم  رشد تا 25 سالگی:
   آغاز زندگی اجتماعی+ کار رسمی + تلاش درمسیر زندگی وکار + ازدواج برای بانوان و چگونگی برخورد با مسائل و مشکلات و... و شیوه برخورد با این مشکلات و نتیجه و آثار آن در زندگی و.. . و بالاخره نتیجه 25 سال تلاش :
     1 : مثبت , نزدیکی با دیگران وصمیمیت و دوستی و احساس شادی در لحظه هاو... .
     2 : منفی , انزوا , جدایی , و دوری وتنهایی و....
   7 - مرحله هفتم رشد تا 60 سالکی :
    دوره کار و تلاش و فعالیت های سنگین و پرمسئولیت + ازدواج برای آقایان + مشکلات و مسایل مخلتف, و در زمینه های متفاوت, هم در خانواده وهم در جامعه + و.... . ونتیجه 60 سال زندگی و... :
     1 : احساس بارآوری و موفقیت , همراه با آرامش و لذت و شادابی و... .
     2 : احساس بی حاصلی و شکست وناراحتی وخفت در زندگی و... .
   8 - مرحله هشتم رشد تا ... سالگی :
   دوره مطالعه + آرامش + سختی + بازنگری ها و بررسی ها و... . وبالاخره نفس های آخر:
    1 : احساس رضایت از کمال شخصیت خود و.... .
    2 : احساس عدم رضایت و سرخوردگی و... .

      اشاره مختصر به روی کرد پردازش اطلاعات و ویژگیهای مهم  حافظه ازطریق چشم وگوش و... . نتیجه تحقیقات      مورگان و همکاران :
    1- طول مدت با حساسیت وتوانمندی برای دیدن واقعه حدود 1 ثانیه, و طول مدت با حساسیت و توانمندی شنوایی حدود 5 ثانیه است, که حافظه حسی کودک را درگیر میکند. و حافظه کوتاه مدت تاحدود30 ثانیه فرصت درک وفهم وتجزیه وتحلیل, و پذیرش جهت ورورد پدیده نو به حافظه بلند مدت دارد. و حافظه دراز مدت, در صورتورود اطلاعات نو , روزها وماه هاو سالها نگهبان آن است. ومشغول به پردازش آنها میباشد.
    2- گنجایش حافظه حسی:گنجایش حافظه حسی تا 16 مورد ماده اطلاعاتی, وکنجایش حافظه کوتاه مدت 5 الی 9 ماده اطلاعاتی, وگنجایش حافظه دراز مدت نامحدود برای یک عمر زندگی است.
   3- فرایندهای انتقال:مواردی که مورد توجه چشم وگوش واقع میشوند, به حافظه کوتاه مدت انتقال می یابند.ودر حافظه کوتاه مدت پس از تکرار, رمزگردانی وتجزیه وتحلیل و ترکیب , به حافظه بلند مدت انتقال می یابد.
    4- نوع اطلاعات و ذخیره سازی آن: درحافظه حسی, از درون دادها براساس آمادگیها ونوانمندیهای قبلی ویا احیاناناتوانایی ها و... .که موجب انتقال یا عدم انتقال به حافظه کوتاه مدت میشود.ودر حافظه کوتاه مدت, کلمات وجملات وصدا, و تصویرهای بصری و احیانافعالیتها و قانونمندیها واحیانا مشکلات وکمبودها, موجب انتقال یا عدم انتقال درون دادها به حافظه بلند مدت خواهند شد. ودر حافظه بلند مدت, بطور کلی وعمده جملات معنی دار, رویدادهای واقعی و اجرایی, مفاهیم برخی تصاویرذهنی, مطالب سازمان یافته و طبقه بندی شده, بطور دائم حفظ ونگهداری , پردازش و نوسازی, وآماده بازسازی و تکمیل خواهند بود.
    5- دلیل عمده محو اثر در حافظه , بسیار سریع و تقویت زمینه فراموشی: - حافظه کوتاه مدت, مطالب جدید جانشین مطالب قبلی که قبلاانتقال یافته و مورد توجه بوده, میشوند. حافظه دارز مدت , سازمان دادن به نواقص مطالب, بازیابی دیدنی ها وشنیده ها و... وغلط هاو اشتباهات, و تداخل و سرکوبی و ترکیب و... همچنان در ذهن دراز مدت تا تغییر واز رده خارج شدن ناکارآمدان, و بازسازی و به روز رسانی مهارتها ادامه دارد.

    
         توصیه های یادگیری براساس نظریه ساختارگرایی ویلیام کوبرن:
      ویلیام کوبرن ( بطور خلاصه ) می گوید, ما انسان ها به کمک درک و فهم , آنچه که تجربه می کنیم, می فهمیم و یاد می گیریم ودر زندگی از آنها استفاده میکنیم. البته آموخته های ما به دلیل فقدان وقت , یا احیانا عجله , جامعیت موضوع یادگیری در معرض نقص و خطا قرار میگیرد. معرفت و شناخت انسان در باره یک واقعیت, یک تفسیر معنی دار از تجربه های ما از واقعه های پیشین در آن زمینه می باشد. و لذا مراحل یادگیری فراگیران نو پا  را به شرح زیر توصیه می کند : 

   1- دانش آموزان هنگامی بهتر یاد میگیرند,که در فرایند یادگیری فعالانه شرکت داشته باشند.
   2- فرایند فعال یادگیری, فرایند درک و فهم است. یادگیری از طریق انتقال صورت نمی پذیرد, بلکه از طریق تجربه و عمل, وتفسیر یافته ها انجام میشود.
   3- تفسیر یافته های جدید, همیشه به کمک تجربه ها و یافته های پیشین امکان پذیر میباشد.
   4- تفسیر یافته ها, به وسیله روشهای آموزشی که دانش آموز را به بحث و گفتگو و تعامل بر روی نظریات یکدیگر درکلاس یا در گروه وادار میکند, پشتیبانی میشود.
   5- فعالیتهای اکتشافی, به ویژه وقتی که با بحث وگفتگوی بیشتری انجام میشود, بسیار مفید و پراثر میباشد. 


        یادآوری برخی نکات مهم و مورد توجه 3 دیدگاه ( رفتارگرایان و شناخت گرایان و ساختنگرایان) بطور مختصر : 

     یادگیری یکی از مهمترین مفاهیم مورد بحث آموزش وپرورش جهت طراحی آموزشی مربیان ومدرسین و... محسوب میشود. وتنظیم کنندهء کلیه فعالیتهای اجرایی که, بمنظور محقق شدن امر یادگیری به حساب می آید. 
     تعریف یادگیری از سه نظریه یا دیدگاه معروف ( رفتارگرایان - شناختگرایان - ساختنگرایان ), به شرح زیر خلاصه میشود:
    1- رفتارگرایان معتقدندکه یادگیری فرایند ایجادتغییرنسبتا ثابت و پایدار در رفتار یا توان رفتاری یادگیرنده که این فرایندحاصل تجربه باشد.
    2- شناختگرایان علاوه برتغییر در رفتار, تغییر در فرایند ذهنی را نیز یادگیری میدانند وبه آن اهمیت میدهند. یعنی ممکن است ما در رفتار قابل مشاهده فرد( فراگیرنده)نتوانیم تغییری را ببینیم, اما همین که در ذهن یادگیرنده تغییراتی ایجاد شود, می توانیم این تغییرات را یادگیری بدانیم.
    3- ساختنگرایان یادگیری را خلق کردن و آفریدن معنی یا پدیدهء مشخصی در فرایند اکتشاف و حل مساله میدانند. این یادگیری در تعامل با دیگران یا تعامل با محیط صورت میگیرد, و فردیادگیرنده در امر یادگیری فعال و نقش آفرین است.
   لازم به ذکر است که صاحب نظران دو دیدگاه(رفتارگرا و شناختگرا) درمقابل یکدیگر و به بررسی و نقد مشکلات و محدودیت های همدیگر تاکید میکنند.و بالاخره هردو تیم تحقیق گر ,به ناچار فعالیتهای پیچیده آدمی را, ازقبیل: تفکر, استدلال, برنامه ریزی, تصمیم گیری وانتخاب, تبادل پیام و پیام رسانی آنهم به شیوه های مخلتف را, نادیده گرفته اند . شناخت گرایان نوین برای بررسی دقیق این موضوع پیشنهاد میکنند:
    1- با بررسی دقیق فرایندهای ذهنی انسان می توان بطور کامل دریافت که جانداران چگونه زندگی می کنند ,و برای زندگی کردن چه مهارت هایی را و چگونه انجام میدهند.
     2 - با تمرکز به فرایند رفتار یا مهارتی معین, می توان به بررسی فرایندهای ذهنی  درنظریه رفتارگرایان پی برد. 
    و بهر حال تحقیقات انسان در مورد رمزهای هستی وکشف نتایج دقیق تر پایان پذیر نخواهد بود. و والدین ومربیان و نظام آموزش وپروش و برنامه ریزان ضمن انتظار نتایج بهتر تحقیقات درآینده , ضرورتا ازمحاسن و الویت های مهم و تاثیرگذار این دو نظریه بایستی استفاده مطلوب بعمل آورند .
  
     نظر نظام آموزش وپروش و برخی مربیان, با توجه به اهداف عالیه نظام, بویژه در هدف از تدریس ریاضی :

      اشاره میشود : هدف از تدریس ریاضی (هندسه وحساب کاربردی ولازمه همگان بدون استثنا) پرورش قوای ذهنی , توانایی خرد ورزی و درست اندیشیدن, توانایی استفاده از مهارت ها و کلیه اندوخته ها و داشته ها , و... , درحل مسایل روز مره زندکی انسان است.
     یادگیری از طریق درک وفهم (بینش وبصیرت) به خصلت ها (چون وچراها)ی فراگیران بسیار نزدیک است.و به گمان عده چشم گیری, بویژه مربیان و مدرسان ریاضی و.., بهترین روش یادگیری در آموزشگاه های رسمی که به آموزش و پرورش قوای ذهنی  و تفکر و تعقل, آنهم برای فراگیران بی تجربه و آماده یادگیری مهارتها می اندیشند, روش تدریس فعال, همراه با تجربه وعمل, همراه باتفکر و کاووشگری, همراه با کمک های اولیه,  مناسب ترین روش آموزش, در مدارس میباشد. به عقیده این علاقمندان, فهم ودرک فراگیران از مطالب بایدبیشتر مورد تاکید مربیان قرار گیرد, تا حفظ کردن آن, که گاهی و یا اغلب اوقات این عمل حفظ کردنها کورکورانه و بدون درک فهم, در آینده و برای درک و فهم مطالب وابسته بعدی,  مشکل آفرین شده و موجبات افت تحصیلی نوآموزان شده است.
   مترادف واژه بینش : بصیرت, بینایی, خردورزی, آگاهی, دانش, درک, فرهنگ, فضل, کمال, معلومات,و وقوف میباشد.

    نظریه جدید پردازش اطلاعات :
   نظریه پردازش اطلاعات نیز براین باور تاکید دارد. و در تحقیقاتی نشان میدهد, هرمطلب جدید که از طریق حواس (دیدن وشنیدن) کسب میشود, بکمک عوامل کنترل کننده در حافظه حسی مورد ارزیابی قرار میگیرد, چنانچه مورد شناسایی قرار بگیرد, اجازه ورود به (حافظه کوتاه مدت) را پیدا میکند. عوامل کنترل کننده در حافظه حسی 3 تا 5 ثانیه فرصت ارزیابی تازه واردها را دارند, تامطلب ها را شناسایی کرده وبه آن اجازه ورود بدهند. در غیر این صورت مطلب اجازه ورود وادامه را پیدا نمیکند.

   آن مفاهیمی که پس از شناسایی اجازه ورود پیدا میکنند, وارد حافظه فعال(حافظه هوشیار=هوش فعال) میشوند.وعملیات تجزیه وتحلبل وکاوشگری وتعبیر وتفسیر(عملیات مربوط به بررسی تجربه ها و روال وروش اجرا ودرک وفهم جزییات و... )شروع میشود.دراین زمینه واز این لحظه ببعد هوش فعال حدود 25 تا 30 ثانیه فرصت دارد تا بکمک ویاوری کلیه آموخته ها و اندوخته ها ومهارت های خود مطلب ومحتوای جدید را رمزگشایی, وبه یاری تعبیر و تفسیر رمزگردانی نماید. یعنی یافته های جدید رابراساس طرز تفکر ونگرش وباورهای خود, ترجمه کرده وبا شناخت کامل , در زمان ارتباط با دیگران بیان نموده ویا پیام رسانی نماید. 

  چنانچه ذهن هوشیار (حافظه کوتاه مدت) دراین امرموفق شود, مطلب جدید (موضوع جدید آموزشی) به عنوان مهارت جدیدویا... وارد حافظه دراز مدت(انبار اصلی و محل نگهداری کلیه اطلاعات وداده ها) میشود. ودر حل مسایل روزمره زندگی, بکار گرفته میشود.  در غیر این صورت , و ناتوانی ذهن هوشیار از درک موضوع یا مهارت جدید, موضوع تازه وارد, سر در گم میشود و آن همه تلاش و آنچه پیش آمده طوطیوار, حافظه ای بی ثمر, بالاخره فراری شده وفراموش میشود. که ذهن نیزفراری شدن و فراموشی آنرا میپذیرد. که خود نوعی ریزش و افت در یادگیری و... محسوب میشود. 
   
    یادگیری در هر مرحله (= هر حلقه از یادگیری ) از سوی کودک بایستی کامل انجام شود. کودک و ذهن او هیچگاه بی کار نمی ماند. و همیشه مشغول یک کار، و یا یک بازی است. آیا میشود از این به بعد،چند بازی یا کار و یا وظیفه تازه اما هدفمند به بازیهای قبلی اضافه شود. تا به مرور زمان با آنها نیز عادت کند. و با تکرار آن تجربه یا بازی ،و پاسخگویی درخور, به پرسش های پیش آمده ،درفرصت مناسب مهارت کسب نماید،و بادقت و درستی آن را بخاطر بسپارد، و آنگاه در اجراهای بعدی ،با مهارت و سرعت لازم بنمایش بگذارد. واز این همه توانمندی خود لذت ببرد؟ و بالاخره در افزایش و تکمیل این مهارت با علاقه وعشق اقدام نماید.

   تعریف استعداد, براساس نظریهء یادگیری کامل: استعداد، فرصت زمانی است ،که فردی نیاز دارد،تا به فهم و درک صحیح وکا مل موضوع یا مطلبی پی ببرد.برای کودکان معمولی کلاس ( اکثریت کلاس) یادگیری دیر و زود دارد،و سوخت سوز ندارد. آنهم آنگاه که، برنامه ریزی کتاب درسی و روش همراه با بازی و تجربه ، براساس نظریه یادگیری کامل مهارت ها تدوین شده باشد. پیشنهاد می شود؛ به جای تاکید بر تفاوت های فردی بین نوآموزان، و یا بجای دامن زدن به تمایز استعداد آنها، لازم است، بر وحدت بنیادی نیازهای مبرم همه آنها به بازی و تجربه (هم فردی و هم گروهی)، آشنایی دقیق با محیط و طبقه بندی آنها و شادی همراه با موفقیت در این تجربه ها و مهارت ها، تکیه بشود. (لطفا به جزوه های آمادگی ۱ و آمادگی ۲, که برای استفاده در دوره آمادگی پیشنهاد می شود، رجوع بفرما یید.)

   تعریف استعداد، براساس نظریهء یادگیری نسبی: استعداد، سطحی از دانش و یادگیری وتوانمندی ذهنی است، که فرد می تواند در مدت زمانی معین بدان نایل شود.(توجه به گروه افراد تیزهوش کلاس و تلاش و تدریس درسطح بالا برای آنها، و یا ناخواسته بکار بستن روش تدریس نامناسب حال فراگیران متوسط واحیانا کم برخوردار,مثل روش استدلالی یا توصیفی برای شنونده های بی تجربه ابتدایی ، که اکثر نوآموزان توانایی تعامل و درک آنرا ندارند، و ناچار از حفظ فرمولوار و به هدف کسب نمره میکشوند.) قطعا عده ای، شا یدچشم گیر،از درک وفهم آن عاجز خواهند بود. واین امر به مرور، نه تنها در درس ریاضی، که بتدریج هم در سایر دروس نیز اثر منفی خود را به جای خواهد گذاشت ، و همچنین به تفاوت های فردی بین آنها ،آنهم درسال های آغازین آموزش وپرورش دامن خواهد زد. اصولا کتب درسی و روش آموزش آن چنانچه براین شیوه و این طرز تفکر تدوین شده باشد , زیان بار خواهد بود.
      خلاصه رویکرد شناختی پردازش اطلاعات :
     رویکردی شناختی که ئاکید آن بر گام ها , کنش ها , و عملیاتی است که از طریق آن افراد اطلاعات را می گیرند , درک می کنند , به یاد می سپارند, به آنها می اندیشند , و آنها را به کار می گیرند . یعنی = محرک (عوامل محیطی ) سبب انتخاب (فعالیت های مربوط به قوای ذهنی ) میشود, آنگاه ذهن آنرا به ادراک می رساند , بعد از ادراک مفهوم به یاد سپرده می شود , آنگاه ذهن در مورد آن تفکر کرده و می اندیشد , سپس به رمز گشایی و حل مساله می پردازد , و بالاخره درعمل از آن آموخته ها استفاده می کند.

        اینک  با توجه به نظریه یادگیری کامل و روش تدریس فعال ،به یک نمونه برنامه ریزی هدفمند اشاره می شود.مثل بازی مربوط به شمارش و دسته دسته کردن نی های نوشابه خوری (جهت کسب مهارتهای لازم درعمل شمارش و آمادگی ورود به مفهوم عدد و مبناء دسته کردن و آشنایی با اعداد چندرقمی) و گزارش کلامی به دیگر دوستان وگروها . (منبع :صفحات آخر جلد دوم آمادگی)
    الف - هدف: مها رت درشمارش مجموعه های تا 5 عضو - که ابتدا تاکید بر دسته های 2 یا 3 تایی و یا 5 تایی(به تعدادانگشتان یک دست) مناسب است. و بعدها با توجه به چگونگی پیشرفت کار و پاسخگویی به پرسش ها ،در زمان و دفعات تکرار بازی تصمیم گرفته می شود ( بازنگری).
      - درک وگزارش کلامی نتیجه یا باصطلاح هدف شمارش که –(چند) دسته و -(چند) یکی حاصل تجربه دسته بندی شده است.
    ب – وسیله بازی: نی های نوشابه خوری نصف شده، که هر روز تعداد 6 تا 20 عدد قطعه نی در اختیار کودک گذارده می شود. و قطعه سیم(سیم آیفون) باریک ، با حدود 5سانت طول، جهت پیچیدن دور نی های شمارش شده ، و نه گره زدن دسته ی نی ها، که گره زدن اجرای باز وبسته کردن مجدد دسته ها را برای کودک ومربی سخت و آنها را بی حوصله خواهدکرد. ویا به جای نی ازهر وسیله دیگر که ساده تر دراختیار قرار می گیرد ,مثل نخود, لوبیا, سنگ ریزه و....
     ج- زما ن : حدود ۱۰ الی ۱۵ دقیقه . ( لطفا به صفات پایانی آمادگی ۲ توجه بفرایید.)
    برای پیشگیری از خستگی و دلزدگی و...برخی نوآموزان ناهماهنگ و فراری , حتما باید بازی دیگری وشاید باهدفمندی دیگر کار را ادامه بدهیم تا زمینه مهارت دیگری را فراهم نماییم. واین دگر گونی هم از خستگی ودلزدگی پیشگیری نماید وهم دقت او برای بازی دیگر برانگیزد,و هم راه فرار از بازی و مسئولیت را برای همه ببندد, ,و بتدزیج عادت کار و تلاش درکلاس ودر کنار هم کلاسی ارزش واعتبار خاص خود را بیابد. بدین وسیله سعی میشود هر ساعت کلاسی, یا 45 دقیقه, کودک با حداقل 3 نوع بازی هدفمند سرگرم بشود تا بازی و فغالیت, عادت همگان گردد, و راه فرار ذهن و احیانا عادت به بیکاری و بازیگوشی بی توجهی از کلاس دور بماند.
    هرگاه مفهوم و مهارت لازم وکافی حاصل شد, میتوان کل بچه ها به چند گروه تقسیم کرد,که مثلا دسته های 5 تایی بسازند, مثلا دسته  اول فقط از یکیها 5تایی بسازند وبه دسته یا گروه بعدی (گروه دوم ) تحویل دهند, و دسته دوم از 5 تا 5تایی دسته بزرگتر بسازند وبه گروه سوم بسپارند . و در آینده گروه سوم نیز از این دسته های بزرگ دسته 5تایی بزرگتر بسازند ,و بالاخره درنهایت گزارش کار گروهی را بدهند که:چند دسته خیلی بزرگ, و چند دسته بزرگ, و چند دسته کوچک, و چند تا یکی حاصل شده و قابل رویت و.. است. لطفا به هدفمندی کار و گزارش توجه بفرمایید.
   درمرحله دوم تاکید بر مبناهای ۶ تا ۹ , و بالاخره پس ازمها رت کا مل ،پرداختن بر مبنای ۱۰ که در کلا س اول مورد تاکید بیشترقرار می گیرد. وضمن اطمینان ازتکمیل شدن مفهوم و یادگیری کامل آن به مفهوم قرار دادی جا و مکان یکیها و ده تایی ها (ارزش مکا نی رقم ها در اعداد چند رقمی) ،و بالاخره طرز نوشتن ،موردتوجه قرار می گیرد.
-سپس (درآینده،درکلاس های آموزش ابتدایی) با تاکید بر قرار داد : که از این به بعد ،هر چیزی را که میشماریم ( مداد، نی،حیواتات، … ، حتی یکیها، دهتایی ها و…،هر چیزی که باشد)،و در هرجایی که باشد، (در مدرسه ، درخانه فو…) ، همینکه ده تا شد ، جهت ساده شدن کار و شلوغ نشدن و اشتباه نکردن و…همانجا (بلافاصله)، یک دسته بزرگ می سا زیم. مثلا در درس ریا ضی عملا اول از یکی ها ،دسته ده تایی ،و بعداز ۱۰ تا دسته ده تا یی، یک دسته بزرگتر صدتای می سا زیم .و ضمن عمل وتجربه وکشف مفهوم ،به یبان قاعده یا همان قانون و قرار (هرچیز،هرجا،هرگاه ۱۰ تا شد، حتما لازم است دسته بندی بشود.) که شعار یا مفهوم یادگیری شده , در چهار عمل اصلی مشکل گشا خواهد بود , و بدین وسیله مشکلات مربوط به هریک قابل حل خواهد بود.
    توجه :لطفا برای تکمیل مفهوم مبنا و عددنویس دهدهی ،و روش تدریس فعا ل و همراه با تجربه و عمل و تفکر، به جزوه ریاضی سا ل ۷۰ تربیت معلم رجوع شود. 

نتیجه گیری کلی  بمنظور موفقیت در مسیر یادگیری و رشد قوای ذهنی فراگیران نوپا

                  خلاصه ای از فرایند یادگیری و رشد قوای ذهنی (تعامل قوای ذهنی  با  محیط آموزشی), وتلاش در جهت پردازش اطلاعات وداده و مهارت هاو توانمندی ها و موفقیت در درک و فهم آنها , و یا احیانا عدم توانایی و عدم پی گیری و بالاخره ریزش وفراموشی آن. و توجه به نقش ارزنده مربیان در انتخاب روش مدیریت ذهن ها و محتواهای آموزشی و... .
   1 -  عوامل محیطی :
     شرایط مثبت وسازنده ,و یا شرایط منفی و بازدارنده,در نتیجه چگونگی ارتباط با فراگیر : محیط زندگی فرد (خانواده, فامیل,  محله, شهر, مدرسه ,و...) , زمان و مکان و موقعیت وشرایط و امکانات و انواع صنایع و تکنولوژی ها , آداب و رسوم و چگونگی اجرا و رعایت آنها , روشها و رسوم و قوانین و احترام , همبازی ها و هم کلاسی ها,و محدودیت ها ی موجود در طبیعت محیط و محدودیت های حاکم برآن محیط .( گفته میشود, انسان دست پرورده محیط زندگی خود است, اما کدام محیط ؟  الف- محیط باشرایط مثبت . و ب- محیط با شرایط منفی) 
    2 - توانایی های ذهنی فراگیر: 
     الف - شرایط مثبت :آمادگی,انگیزه ,استعداد وتوانمندی, آشنایی , علاقمندی , رغبت , احساس نیاز و... ,در ذهن فراگیر که امکان انتخاب و اجازه ورود به پدیده , مفهوم,یا اطلاعات جدید را میدهند,و موجبات آشنایی بیشتر و دقیق تر فرد میشود.(هوشبهر بالا)
     ب - شرایط منفی:ناآشنایی ,بی علاقه گی,بی حوصله گی, کمبود توان ,کمبود فرصت,بی نیازی,بی توجهی بی دقتی, عدم آمادگی, ترس و نگرانی , بی تفاوتی ,... که موجب ریزش مفهوم مورد نظر می شود, ومفهوم یا پدیده نو اجازه ورود به ذهن را دریافت نمی کند, وفرد نیز بدون هیچ دست آورد و نتیجه ای از کنار آن موضوع یا پدیده میگذرد .(هوشبهر پائین)
   3 - عوامل ارتباط  قوای ذهنی با عوامل محیط  : 
    الف - شرایط مثبت وسازنده : حافظه حسی , شنیدن, دیدن , لمس و دست کاری کردن ( با فرصت 3 الی 5 ثانیه )  , و بازی و تجربه و کاووش کردن, متناسب ضرورت و هدف . تاثیر روش مدیریت آموزش یا مدیریت ذهن ها, درتوان دریافت اطلاعات و داده ها,زمینه  ورود اطلاعات جدید به حافظه کوتاه مدت فرد فراهم میشود.(آموزش با روش فعال همراه با تجربه و کاووشگری و...)

   ب - شرایط منفی :شنیدن , دیدن ,حتی لمس کردن اگر پاسخگوی نیاز وانگیزه و یا حد توان ذهنی فراگیر نباشد, ویا سبب شناخت ودرک وفهم نشود و رضایت درونی فرد را بدست نیاورد, موجب عدم آشنایی وعدم موفقیت , و احساس ناتوانی و ناامیدی و اضطراب و... و بالاخره سبب ریزش و بمرور سبب قطع ارتباط فرد در این زمینه میشود.(روش تدریس زبانی و قصه گویی و... )
   4 - حافظه کوتاه مدت ( حافظه یا هوش فعال: بافرصت 25 الی 30 ثانیه زمان , و گنجایش محدود به 5 تا 9 مفهوم) :
   الف - شرایط مثبت : ذهن توانایی تعبیر و تفسیر ودرک و فهم اطلاعات در فرصت لازم, توانایی رمز گشایی ورمز گردانی با فرصت مناسب, توانایی خلاصه کردن به زبان خود وترجمه در فرصت لازم , توانایی تعمیم و طبقه بندی کامل, البته بکمک محتویات ضروری و وابسته حافظه درازمدت(آموخته ها و آمادگیهای قبلی) در کلیه فعالیتهای ذهنی اشاره شده در فوق , و بالاخره اجازه ورود مطلب جدید به حافظه دراز مدت , ضمیر ناخودآگاه, داده میشود  .
   ب - شرایط منفی :عدم توانایی استفاده از آگاهی ها و مهارت های قبلی, کمبود توانایی ها جهت درک صحیح و بموقع مفهوم جدید, و عدم توانایی تجزیه تحلیل وتعبیر وتفسیر آن, عدم توانایی درک وفهم و...,احساس ناتوانی و رد موضوع یا پدیده جدید وقطع رابط با آن + حسرت , خستگی, ناامیدی ,پریشانی و... + بی تفاوتی  وعادت به آن, بی خیالی وعادت , بی مسئولیتی و عادت , بیکاری و.. , وقت کشی و فرار از قبول مسئولیت و... و بالاخره زندگی دل آزار و کسل کننده .
   5 - حافظه دراز مدت : آنگاه که موضوع یا مفهومی مراحل پیشین یادگیری را با موفقیت در ذهن فراگیر طی نمود و وارد حافظه دراز مدت شد, امکانات فراوانی در اختیار ذهن او قرار میگیرد, از جمله :  فرصت زمانی طولانی جهت کلیه فعالیت های لازم وتکراری و جدید, گنجایش زیاد ذهن وحجم فراوان از اطلاعات و داده ها, یادگیری پایدار و بامعنی, که زمینه فعالیت های ذهنی را بهتر و دقیق تر از مراحل قبل , مثل : پردازش بهتر اطلاعات و مهارت ها و خاطره ها و..., تقویت حواس و زمینه ارتباطی ذهن با محیط , و تقویت حافظه کوتاه مدت در فعالیت های خود در درک هر موضوع مورد نظر, وبازنگری و پردازش فیلترهای کنترل کننده , بازنگری و تقویت علاقه ورغبت و... ,  بازنگری و تقویت میزان تلاش و کوشش, بازنگاری در امیدو آرزو و هیجان و دقت , و بازنگری در نگرش ها و باور ها ومنش ها , و مهمترین آنها: لذت , شادی , رضایت , آرامش درونی و زندگی دلپذیر و صرف انرژی و زمان, برای موفقیت در آینده و زندگی .
   6 - تحقیقات وداده های جدید, ( دقت در استفاده از زمان ): میزان تاثیر گذاری توانمندیهای ذهنی با توجه به تفاوتهای ارثی و فردی در امر یادگیری , و همچنین امکانات و شرایط و آمادگی های تاثیرگذار محیط  زندگی و با توجه به تفاوتهای بنیادین آنها ( روستا و..,شهر و.., کشور و.., منطقه و آداب ورسوم و فرهنگ و..., و اتفاقات وحوادث طبیعی و بدون دخالت عمدی انسان و یا اتفاقات ومشکلات و ...ساخته و پرداخته و احیانا هدفمند انسانها ), دو نتیجه حاصل میشود :
   الف - در بهترین حالت و مناسب ترین شرایط قوای ذهنی , و همچنین مناسب ترین شرایط محیطی , و مناسب ترین میزان رشد انسان , نسبت تلاش وکوشش و استفاده از قوای ذهنی فرد حدود 49 درصد, و تاثیر ونقش امکانات وداده ها و آگاهی ها و... محیط آموزشی حدود 51 درصد گفته شده است .
   ب - در بدترین حالت و شرایط نامتناسب ذهنی فرد, و همچنین شرایط نامتناسب محیطی ,این نسبت نقش آفرینی بین ذهن و محیط , در حدود 25 درصد نقش قوای ذهنی, و حدود 75 درصد نقش آموزشهای محیطی ,گزارش شده است.

   ضمنا لازم به یادآوری است که, ذهن است که باهر توانمندی که در اختیار دارد, تحت تاثیر محیط وشرایط آن قرار میگیرد. و امکان رشد ویادگیری را بهمان نسبت به دست می آورد. و همچنین می دانیم محیط و جوامع بشری از هر لحاظ (علمی, صنعتی , فرهنگی و مهارتی و... )  تحت تاثیر نوآوریها وخلاقیتها و ابداعات و... , ذهنهای خلاق و مبتکر و نقش آفرین انسانهای نمونه, بسیار سریع در حال تحول وتغییر است , بطوریکه نمیتوان اوضاع امروز جامعه را با 10 یا و 20 ویا .... سال پیش مقایسه کرد, ومطمعنا نمیتوان وضع و موقعیت و شرایط زندگی امروز را با 5 یا 10 و یا... سال آینده, حتی با شرایط 1 سال آینده را مقایسه نمود. و لذا لازم به یادآوری است که, نتیجه تحقیقات چند سال پیش در این زمینه مورد توجه قرار بگیرد , که به این موضوع مهم اشاره دارد که : در هر 10 سال رشد و پیشرفت جوامع بشری, و به طبع آن رشد و پیشرفت قوای ذهنی انسان, وهچنین احیانا مهاجرت انسان یا خانواده به محیط های برخوردار وبا شرایط برتر, به میزان 3 الی 5 درصد بر قوای ذهنی یا هوشبهر فرزندان , در نسل های آینده افزده میشود. (یعنی یک فرزند 3 ساله ,تا حدود 9 درصد از پدر یا افراد 33 ساله , از هوشبهر بیشتر برخوردار است. حالا ببینید با پدر بزرگ .... ساله اش چقدر فاصله قوای ذهنی خواهد داشت؟ این اطلاعات برای خانواده هایی مطرح است که مهاجرت نکرده اند. یعنی چنانکه این خانواده به محیط غنی تر ,و با امکانات علمی , فرهنگی و... برتر مهاجرت کرده باشند, هر 10 سال تاحدود 2درصد نیز بر این اختلاف واثر گذاری محیط , بر هوشبهر نسل های بعدی افزوده میشود. یعنی پیشرفت و تحولات سریع جوامع بشری چنانکه با مهاجرت ها به جوامع برتر همراه باشد , هر 10 سال تاحدود 5 درصد بر هوش بهر نسل های آینده افزوده خواهد شد.

    اینک بمنظور راهنمایی والدین و مربیان محترم و تاثیرگذاری مثبت از آغاز زندگی , با اتکا به بازی و تجربه اندوزی و با تاکید بر روش کاوشگری و جستجو و پرسشگری و البته همراه باکمک های اولیه در صورت لوزم , بطور مختصر به الگوی عمومی تدریس توجه می شود.

    الگوی عمومی تدریس , وطراحی آموزشی  (طراحی مدیریت ذهن های آماده یادگیری و خلاقیت ):
   به منظور طراحی آموزشی و تهیه طرح درس مناسب برای تدریس دریک جلسه یا حتی برای چندین جلسه تدریس آماده و استفاده شود. در این الگو پیش بینی فعالیت های مختلف آموزشی , اعم ازفعالیت های پیش از تدریس , فعالیت های ضمن تدریس , وفعالیت های بعد از تدریس یا فعالیت های پایانی جلسه توسط مربی تدوین میشود, که امکان بازنگری و اصلاح ( اصلاح زمان , وسایل آموزشی و شرایط و نوع فعالیت ها و پرسش ها و...) دراختیار مربی خواهد بود . این امر از امور واجب 30 سال خدمت موفق و لذت بخش تدریس و مربی گری و تاپیرگذاری بر فراگیران خواهد بود.
   این الگو شامل 4 مرحله یا  4 گام خواهد بود که در کنار هم فعالیت های آموزشی هدفمند جلسه های آموزشی( تدریس و یادگیری) را بصورت علمی و بر اساس نظریه های نظریه پردازان تنظیم می گیرد.
    گام اول , هدف های تدریس : منظور از هدف های تدریس, مشخص کردن انتظارهایی است که مربی پس از پایان 4 مرحله تدریس و یادگیری از فراگیران خواهد داشت.این انتظارها بایستی روشن دقیق و قابل مشاهده و قابل اندازه گیری و به اصطلاح رفتاری تدوین شود. نیل نوآموزان به این هدف ها, دلیل موفقیت آنها در امر یادگیری و توانمندی مربی در امر برنامه ریزی و تدریس میباشد. بدین منظور بایستی به پرسش های زیرپاسخ های روشن داده شود:

  - پس از پایان آموزش, فراگیران توانایی انجام چه فعالیت یا مهارتی جدید خواهند بود؟
  - آموزش در چه مدت زمانی ( چند روز, یا هفته,یا ماه ), با چه محتوای درسی, و با چه وسایل آموزشی ,و در چه شرایط محیطی اجرا میشود.
  - ملاک های صحیح تدریس و یادگیری, یا معیاری که تعیین کننده میزان پیشرفت آموزش ,و احیانا موجب پیدا کردن اشکال های این طرح درس باشد,کدام است؟

   هرگاه مربی بتواند با دقت مشخص کند چه کسانی را با چه توانمندی ها, با چه محتوا و وسایل آموزشی, و در چه محدوده زمانی, به چه هدف های رفتاری جدید و روشن خواهد رساند, در تدوین گام های بعدی نیز موفق خواهد بود. هرگاه هدف های آموزشی به درستی مشخص شود , مسیر رسیدن به آن راحت تر انتخاب خواهد شد.
  
    گام دوم , رفتار ورودی و ارزشیایب تشخیصی : اینکه کدام معلومات و توانمندی های آموخته شده قبلی ( مفاهیم پیش سازمان یافته ) که پیش نیاز یا پایه و زمینه یادگیری درس جدید است, بسیار ضروری است. زیرا تا فراگیران مفاهیم اولیه و زیر بنایی را ( مخصوصا در درس حساب و هندسه) به درستی درک نکرده باشد, نمی تواند مفاهیم بعدی که تکمیل کننده آن مفهوم هستند, دریافت و به بازسازی و تکمیل مفهوم اصلی اقدامات ذهنی لازم را انجام دهد. لذا بایستی همه معلومات و مهارت های پیش نیاز درس جدید , به دقت مشخص شود وهمچنین به دقت ارزشیابی گردد. تا ضمن یادآوری وبخاطر آوردن آن, زمینه را برای درک صحیح مفهوم جدید آموزشی فراهم نماید. به معلومات و مهارت های پیش نیاز, رفتار ورودی , و به ارزشیابی از این توانمندی ها, ارزشیابی ورودی یا ارزشیابی تشخیصی می گویند.
   ارزشیابی تشخیصی می تواندبه صورت شفاهی, کتبی, یا عملی انجام شود. آنچه مهم است , این است که در زمان محدود هم قابل اجرا باشد وهم نتایج مثبت برای فراگیران ومربی فراهم نماید. و مربی بتواند جهت ارائه مفهوم جدید و میزان آن تصمیم گیری لازم و سریع انجام دهد.

    گام سوم , فعالیت های ضمن تدریس و یادگیری : مربی در این مرحله با توجه به نوآموزان , تعداد آنها, و آمادگی هاو احیانا کمبود هایشان, محتوای جدیدآموزشی, وسایر شرایط در کلاس , ناگزیراز تعیین و انتخاب مناسب ترین روش تدریس ( فعال - نیمه فعال - استدلالی - ماشینی ) خواهد بود.روش تدریس انتخاب شده بایستی با سایر موقعیت ها ( فراگیران, توانمندی و آمادگی آنها, موضوع ومفهوم درس جدید, وسایل و امکانات کمک آموزشی,و... )و سایر شرایط تناسب کامل داشته باشد. تا نوآموزان از اثر بخشی و کارایی لازم و کافی برخوردار شوند.مثلا در مورد انتخاب مناسب ترین روش تدریس, چنانچه موضوع برای فراگیران تازه تازه باشدو یا هنوز تازگی خودرا حفظ کرده باشد, روش فعال (:نوآموز کلاسهای اول تا پنجم, جسما و فکرا مشغول تجربه و ساختن باشند)و هرگاه مفهوم مورد تدریس, تازگی خود را از دست داده باشند و تکرار شده باشد,و نوآموز درحال خوگیری و عادت به آن باشد, روش نیمه فعال مناسب خواهد بود. و آنگاه که موضوع کاملا تکراری شده و نوآموز قادر به توضیح موضوع و مفاهیم آن باشند, فقط مفاهیم جا افتاده و مطمئن , روش استدلال و همراه با بحث و گفتگو مناسب ترین روش تعامل با فراگیران خواهد بود. (وچنانچه معرفی علائم و طرز نوشتن و طرز خواندن این علامت ها در درس ریاضی مطرح میشود, چون قراردادی هستند, روش ماشینی مناسب است. و توضیح و استدلال لازم نمی باشد.)
    پس از تعیین و انتخاب روش متناسب تدریس , لازم است مربی چندین مثال یا نمونه در زمینه درس جدید, انتخاب و آنهارا برای تدریس از ساده به مشکل, در کلاس آماده نماید., انتخاب وسایل آموزشی و سایر امکانات لازم و نوع و نمونه پرسش ها و پاسخ ها و حتی پیش بینی مشکلات و پیش آمدهای کلاسی درجریان یادگیری و تدریس , و یا حتی مشکلات ضمن بحث و گفتگو ممکن است پیش آید, آمادگی لازم را داشته باشد. رعایت همه این موارد دلیل برتوانایی های مربی در طراحی و اجرای مثبت و تاثیر گذار فعالیت های یادگیری و تدریس در کلاس می باشد.  

    گام چهارم , ارزشیابی پایانی : در پایان هر جلسه لازم به ارزیابی , و یافتن نکات مثبت و سازنده و همچنین نکات ضعف و بازدارنده,  جهت بازنگری و تغییر ,و بهبود طراحی در کلاسداری و مدیریت ذهن های آماده و مشتاق یادگیری می باشد. لذا ارزشیابی پایانی بایستی موارد زیر را مورد ارزیابی دقیق قرار دهد:

    1 - آیا نوآموزان به هدف های تعیین شده رسیده اند؟
    2 - آیامربی در تهیه طرح درس , یا تدوین دقیق فعالیت های یادگیری و تدریس موفق بوده است؟
    3 - آیا مربی از عهده اجرای آنچه قبلا در طرح درس پیش بینی کرده است, برآمده است؟
    4 - و بالاخره اشکالات پیش آمده , و یا امکان پیش آمدنش بود , مربوط به کدام زمینه می باشد؟

   ارزشیابی پایانی براساس هدف های آموزشی تهیه و تدوین می شود. که هم بیانگر توانایی های جدید نوآموزان است , که باید ارزشیابی شود, وهم درجهت انتخاب محتوای درسی جلسه آینده راه گشا باشد. لذا پس از ارزشیابی پایانی و مقایسه نتیجه آن با هدف های رفتاری پیش بینی شده, مربی باید بتواند به بازنگری و اصلاح توانمندی های خود و تنظیم بهتر طرح درس های خود بپردازد, و کلیه موارد چهار گانه را بمنظور بهبود فرصت ها و موقعیت های یادگیری نوآموزان و شیوه طراحی روش تدریس خود, وچگونگی ارائه آن درکلاس را اصلاح نماید.
   به کلیه فعالیت هایی که جهت تهیه طرح درس و شرایط و امکانات تدریس , قبل از شروع کلاس از سوی مربی انجام می شود, فعالیت های قبل از تدریس می گویند. این فعالیت ها که در الگوی عمومی تدریس منعکس می شود, بسیار سریع به مربی کمک می کند تا با شناخت دقیق تر نوآموزان کلاس خود مناسب ترین روش تدریس انتخاب نماید, , و با کمتری انرژی و فرسایش , بهتری محصول مورد نظر را پرورش دهد. وشرینی توانایی و موفقیت را به کام کلیه نوآموزان خود هدیه بچشاند. و خود نیز برای مدت سی سال , با همراهی علم و عشق و عمل به فعالیت های آموزشی و به ویژه مدیریت ذهن های تشنه و گرسنه مشغول باشد.

    خلاصه یک طرح درس نمونه :

    تدوین هدفهای تدریس : تدوین هدفهای کلی و تهیه هدفهای رفتاری, تهیه چندین نمونه تمرین و مثال, پیش بینی وتهیه وسایل آموزشی, شرایط زمانی، مکانی و ملاکهای موفقیت.

    هدفهای مرحله ای و اجرایی: پیش بینی نمونه هایی برای تدریس و یادگیری با تاکید بر نکات مهم درس, تهیه چندین نمونه برای ارزشیابی مرحله ای , پیش بینی چندین نمونه برای ارزشیابی پایانی

   ارزشیابی تشخیصی: تعیین پیش نیازها و تواناییهای که به درک و فهم درس جدید کمک می کند و به اصطلاح زمینه درس جدید می باشد. این نوع ارزشیابیها به دو منظور انجام می شود. اول یادآوری آن سری از درسها یا تواناییهای کودک که امروز مورد استفاده قرار می گیرد.دوم مربی از زمینه درس جدید مطمئن شود و در مورد ضعفهای موجود تدبیری بیندیشد.

   فعالیت های ضمن تدریس:شامل انتخاب روش تدریس وسیله، اولویت، زمان و ارزشیابی مرحله ای به منظور عبور ازدومرحله یادگیری: 1- احساس 2- خوگیری و آمادگی برای نیل به مرحله سوم یادگیری می باشد.

روش تدریس

وسیله آموزشی

سازماندهی کلاس

مراحل تدریس و پرسشها و نتیجه گیریها

فعال 

-

-

-

تدریس بصورت انفرادی- گروهی کلاسی

فعالیت های یادگیری- بحث و گفتگو- فعالیت های تدریس- رجوع به کتاب

نیمه فعال

-

-

-

-

-

فعالیت های تدریس- بحث و گفتگو- رجوع به کتاب

استدلالی 

-

-

-

-

فعالیت های تدریس- حل چند نمونه و ...

 

   ارزشیابی پایانی: فعالیت های بعد از پایان تدریس شامل: کنترل و ارزشیابی فعالیت های یادگیری و تدریس از طریق ارزشیابی میزان یادگیریهای کودک 3- عرضه و به کار بستن و بالاخره رفع اشکال و بازنگری و تصحیح کلیه مراحل طراحی آموزشی و تعیین تکلیف به منظور استمرار فعالیت های یادگرفته شده وتثبیت آنها و کسب مهارتهای لازم اجرایی به صورتهای (عملی، نقاشی،کتبی، شفاهی)

گام  اول

گام دوم

 گام  سوم

گام چهارم


الف:تعیین هدف کلی : و هدفهای جزئی و آموزشی،تعیین نمونه پرسشهای مربوط به ارزشیابی پایانی

ب: تعیین هدف های مرحله ای  اجرایی(نمونه های تدریس ) (نمونه های تدریس)

ج: تعیین پیش نیازها

تهیه نمونه سوال برای ارزشیابی تشخیص    -

- قالب یک طرح درس نمونه

-

-

د-انتخاب مناسبترین روش تدریس

با توجه به موقعیت: فعال- نیمه فعال استدلالی ماشینی

هـ -وسیله آموزشی :دگمه  نوار دایرهاشکال هندسی کتاب و ..

و- سازماندهی فراگیران: تعیین اینکه تدریس به صورت گروهی انجام خواهد شد یاانفرادی

ز- مرحله تدریس: (با توجه به یکی از 3 روش که انتخاب می شودمشخص خواهد شد و جدول قسمتی از این فعالیتها را نمایش می دهد.

ترتیب

هدفهای مرحله ای

فعالیت های یادگیری

پیش بینی نمونه،ک ارها، فعالیت های یادگیری و تدریس

2-بحث و گفتگو  زمان

پیش بینی نمونه پرسشها و تاکید بر نکات مهم   دقیقه

1

-

-

-

-

-               2

-

2

-

-

-

-

-             5

-

3

-

-

-

-                4

-

3- فعالیت های تدریس: پیش بینی فعالیت های اجرایی معلم، درجلو کلاس و روی تابلو به طور تکرار تمرین و تایید و تاکید بر نکات مهم

  4- رجوع به کتاب درسی: تکرار، تمرین، تایید و ..

   ارزشیابی پایانی: فعالیت های بعد از پایان تدریس شامل: کنترل و ارزشیابی فعالیت های یادگیری و تدریس از طریق ارزشیابی میزان یادگیریهای کودک 3- عرضه و به کار بستن و بالاخره رفع اشکال و بازنگری و تصحیح کلیه مراحل طراحی آموزشی و تعیین تکلیف به منظور استمرار فعالیت های یادگرفته شده وتثبیت آنها و کسب مهارتهای لازم اجرایی به صورتهای (عملی، نقاشی،کتبی، شافهی)

گام اول

گام دوم

 گام سوم

گام چهارم