یادگیری های انسان
ژان پیاژه ; انسا ن برای رسیدن به خود کفایی، به طولانی ترین دوره ی رشد و یادگیری نیاز دارد. ( حدود 18سال ). به نظر پیاژه رشد قوای ذهنی کودک , طی 4 مرحله پیوسته بهم صورت میپذیرد. 1- مرحله حسی-حرکتی; آغاز زندگی غریزی , کرسنگی, درد, تشنگی, واکنش گریه و... تا شرطی شدن ساده و اولیه ,وبعدها آموزش مهارتها براساس شرطی فعال و..., از بدو تولد تا 2 سالگی. 2- مرحله تفکر پیش عملکردی , دوران خود محوری وسطحی نگری, با واقع بینی فاصله دارد ,ومسیری برای ورود به دوره واقع بینی.از 2 تا 5-6 سالی ( دوره قبل از دبستان). 3- مرحله تفکر عملکردی;(دروان آموزش ابتدایی) از5 تا 12 سالگی ,دوره ورود به واقع بینی و تلاش به تفکر ودرست اندیشی بر اساس تجربه ها , وبرخورد فیزیکی با واقعه های زندگی و تجزیه وتحلیل و دست آوردهای ذهنی خودش , پرسشگری و تیزبینی و.... 4- مرحله تفکر انتزاعی , از 10تا 18 سالگی و..., توانایی تفکرات انتزاعی و صوری, استدلال قیاسی و تبین مفاهیم (تفکر فرضی-قیاسی),دلالت به مرحله رشد شناخت یا تفکر نوجوان دارد. اگر کودک ونوجوان ,این دوره مهم تحول شناختی را بخوبی و با فرصت گذرانده باشد, قاعدتا درسنین 17 تا 20 سالگی به بلوغ فکری می رسد. نظریه پیاژه به این سؤال که کودک چگونه توانایی سازگاری با محیط را کسب میکند؟مگوید;کودک ازطریق تعامل بامحیط (کنش و واکنش بین اورگانیسم ومحیط) یعنی آنچه که در خانواده ,محیطزندگی و... موجود است, بصورت جذب وتطابق انجام میشود,بامحیط زندگی به سازگاری می پردازد.لازم به ذکراست که,منظور از جذب ,کوششی است که فرد در تغییر دنیای بیرون در جهت سازگاری بادنیای درون خود انجام میدهد.و منظور از تطابق , کوششی است که کودک درتغییردنیای درون خود,مهارتها وکمبود های خود را در جهت سازگاری وتطبیق وهماهنگی با دنیای برون ,یا همان فضای هندسی وشرایط محیطی انجام میدهد..قطعا شرایط مکانی (قاره و کشور)و محیطی (نژاد و شهر و..)و... همچنین شرایط زمانی و... و آثار مثبت ومنفی آنها که بعضا غیرقابل اغماض هستند, به تفاوتهای فردی نوجوانان دامن میزنند.وتاثیر چشمگیری خواهد داشت.
بلوم (1964) ; پیشرفت علوم بطور عام, و پیشرفت علم روانشناسی بطور خاص , نگرش تازه ای ازدنیای کودکی به دست می دهد که, هوش , استعداد, شخصیت ,خلق وخو, و تواناییها و مهارتهایی که در سالهای اولیه زندگی شکل میگیرد و رشد و یادگیریهای بعدی کودک را در طول عمر وتلاش , هم به لحاظ کیفی و هم به لحاظ کمی , تحت تاثیر قرار میدهد. بلوم در کتاب (پایداری و تغییر در خصوصیات انسانی); رشد هوش و تجارب اولیه کودکان تا 17 سال را , اندازه گیری و به تجزیه و تحلیل آنها میپردازد . براساس نتایج این تحقیقات ,چنین نتیجه گیری میکند که; حدود 50 % از رشد هوش کودک ,از بدو تولد تا 4 ساگی, و حدود 30 % رشد هوش و توانمندی ذهنی در 4 تا 8 سالگی , و در حدود 20 % باقیمانده نیز درفاصله 8 تا 17 سالگی و به نرمی حالت کامل بخود میگیرد, که با تلاشهای بعدی رشد تدریجی و کندی همچنان ادامه خواهد داشت. این تحقیقات بیانگر این واقیعت است که , فرایند رشد قوای ذهنی کودک همگام با رشد جسمی او متناسب و در مراحل اولیه از سرعت بالاتری برخوردار است و بتدریج و متاثر از شرایط زمانی و مکانی , و تا 17 سالی از سرعت آن کاسته میشود. قطعا برنامه ریزی آموزشی پرورشی براساس این داده ها و اطلاعات, تاثیر سازنده ای دربر خواهد داشت.
این تحقیقات و نظریه ها , توجه و عدم توجه به آنها , برنقش سازنده و یا متاسفانه مخرب والدین و مربیان ومسئولین تاکیددارد. آنهایی که صاحب تجربه و مهارت و عمری هستند , قطعا به این باور رسیده اند, که آموخته ها و عادتهای هرکس , یا بهترین خدمتکار و یاور , و یا , بدترین ارباب و برده دار بی نام و نشان او میباشند . این ذهن ماست که شر را به خیر مبدل میکند. و غم و شادی و فقر و ثروت می آفریند. همه میدانیم; ترک عادت موجب مرض است. آیا میتوانیم سعادت و خوشبختی را در درون خود , به کمک عادتها و مهارتهای نیک و پسندیده ( علم , عشق , عمل ) , جستجو کنیم.(نمونه ساده مرد علم وعشق وعمل ; مرحوم دکتر شیخ در مشهد.)
استاد سخن سغدی ;
هرکه درخردیش ادب نکنند = در بزرگی فلاح از او برخاست
چوب تر را چنانکه خواهی پیچ = نشود خشک , جز به آتش راست
زمز موفقیت ; اولین رمز موفقیت درامر آموزش وپرورش , علاقمند کردن فراگران بویژه فراگیران نوپا, به امر بازی , کار و تلاش در جهت یادگیری ,البته بصورت بازیهای هدفدار ریاضی ودر قالب سه الگو بازی;انفرادی (درگیری ذهن با بازی وآشنایی بامهارتها),تیمی (2تا6 نفره ,تمرین تعامل با هم گروهی و رعایت نوبت واحترام بین فردی وتمرین همکاری و هماهنگی وهمیاری و...) و کلاسی ( تمرین همکاری وهیاری و رعایت نوبت ومهمتر از همه احترام به قانون و قانونمداری وحفظ حمت خود ودیگران و...), تا فرصتهای اولیه ایجاد نظم ودقت و قانونمندی , واحترام به قانون ,از دست نرود و تنظیم کنندهء ادامه فعالیتهای آموزشی و پرورشی باشد.
زمان , مکان = فضای هندسی ; انسان ناچار از زندگی در زمان ومکان یا فضاهای هندسی و امکانات و اتفاقات آن میباشد.که یا محصول دست طبیعت و آفرینش( مثل جنگلها, کوهستانها, جانوران, پرندگان ,و درختان, و انواع میوه ها, که هر کدام در شکل و اندازه و رنگ و بو و مزه و...., و طرز استفاده و تولید و ... وبالاخره رمز و رموز خاص هر یک از آنها) , و یا ساخته و پرداخته ذهنهای فعال و مبتکر و سازنده ( مثل :شهرها ,خیابانها , ساختمانها , ,وسایل مختلف زندگی و...صاحب شکلها و حجمها و...مهارتها و کاربردها و...ونوآوری ها وخلاقیت هاو... ازوسایل زندگی وآشپزخانه تا....که قابل تصور نمی باشند ) آنهم در مسیر انتخابی خود میباشد. و انسان ناچار است, طعم شیرین یا تلخ این زندگی را تکرار در تکرار تجربه کند.و کلیه مهارتهای لازمه زندگی را ,ازاین طریق (همین تجربه ها و آزمایش و خطاها و تمرین و تکرارها و تعبیرها و تفسیرها و خاطره ها و... در قالب دیدن و شنیدن و بیان کردن و...وامیدها وآرزوها ویا متاسفانه شکست ها وناامیدی ها و...) به صورت عادت در ذهن و حافظه دراز مدت خود ذخیره نماید. آیا میتوان ذهن او را از اوایل زندگی, و بدون فوت وقت , با این فضاهای زیبا و رنگین هندسی قابل لمس, که اصولا با حواس او نیز سازگار است و او شدیدا نیازمند این حواس در زندگی خود است , آشنا کرد؟ ( نام سرامیک , کاشی , ساعت و... , نام انواع اتومبیل ها وحتی خصوصیات فنی آنها را میداند , اما بطور مثال نام وشکل اندازه میوه ها وسایل سر سفره , و اینکه کدامیک شبیه کدامیک است و یا کدامها همشکل یا هم اندازه یا... , با اینکه هر روز با آنها وقت می گذراند, هیچ نمیداند.و کاملا به این موضوع بی توجه مانده است. بطور مثال : چرا وقت خوردن البالو را مثل سیب تکه تکه نمیکنی؟ و...) تا بدینوسیله او را با زبان ارتباطی تجربه کردن ,فکر کردن, بخاطر سپردن, بیان کردن و با الفبای ریاضی که زبان علمی همه تجربه ها و آموخته های وی خواهد شد, آشنا شود.
استعداد ; توانمندی انسان هم به لحاظ توارث وهم به لحاظ شرایط محیط و... متفاوت میباشد. استعداد هرکس, در هر زمینه, متناسب است, با فرصت زمانی که فرد نیاز دارد تا به درک و یادگیری کامل آن موضوع برسد. یعنی; یادگیری کامل با توجه به توامندیهای فرد ,دیر و زود دارد,اما سوخت سوز ندارد. همه مستعد یادگیری به نسبت استعدادخود هستند.
یادگیری; یادگیری , تغییر نسبتا ثابت و بادوام در رفتار بالقوه کودک , که به مرور زمان (بتدریج وکندی) و به کمک تجربه و عمل حاصل شود. رشد ویادگیری کودکان درسنین اولیه , تا 6 سالگی از سرعت بالایی برخوردار است.که از حدود 2 سالگی ,بازی ها وسرگرمی ها از مهمترین نیازهای طبیعی آنها بشمارمیرود ونقش واهمیت موثری درکسب وتوسعه مهارتهای ارتباطی و فنی و رفتاری و هوش وتفکر کودک دارد. که بایستی ,از سنین 4 و 5 سالگی , ازمراکز پیش دبستانی مورد توجه قرار گیرد.
یادگیری کامل ; شاید بتوان گفت; مسیر تفکر کودکان ونوجوانان یا همان مراحل رشد و یادگیری آنها, البته با تاکید بریادگیری کامل وبی نقص و همچنین تاکید برتجربه وتفکر حاصل ازتجربه کودک ,یعنی بازیهای مکرر وجدید وهدفدار ریاضی ,طی روزها وهفته ها ,حاصل خواهد شد. مطعئن باشیم , تکرار سرچشمه مهارت ها است.یادگیری انتها ندارد. زگهوار تا گور دانش بجو.
مشکل یا مساله ; انسان درهرسن وشرایطی ,بویژه کودکان نوپا بیشنر اوقات خودرا به فعالیت وبازی وکار یا سرگرمیهای فکری می پردازند. درجریان این بازیها وتجربه هاو همچنین درنحوه ارتباط وتعامل با محیط و دیگران,آنهم بمنظور اجرای صحیح وموفق دراین فعالیتها ,ناچار از برخورد با مشکل یامساله میباشد. پیش آمدن مشکل درمسیرزندگی روزمره هرکس بویژه کودکان ( سرگرمیها, بازیها, مسیولیتها و فعالیتها و...)اجتناب ناپذیراست,واصولابرای انسان ,به ویژه نوآموزان نوپاخوشایند نیست. وبنوعی آرامش وتعادل آنها , رابهم میریزد. آنگاه که حل مشکل پیش آمده جهت دستیابی به به ادامه بازی و آرامش مجدد, بعنوان یک نیاز درذهن کودک مطرح میشود, میتوان آنرا انگیزه درونی کودک به تفکر وپیش بینی راه حل دانست. وآنگاه که نوآموز بتوانداز امکانات ومهارتها ویا منابعی که دراین مسیر, اورا یاری میدهد, برخوردار شود , دیگر درنگ نمیکند, وبرای حل مشکل اقدام میکند, زیرا حالت روانی خاصی به او دست میدهد,یعنی انگیزه درونی فرد را تقویت میکند,و به صورت رغبت تمام توان او رابه تلاش جهت رفع مشکل به کار میگیرد.
رغبت ; میتوان گفت , رغبت یک حالت روانی است ,که در اثر برخورد انسان با مشکل و احساس نیاز به حل آن ,و همچنین آگاهی از جریان یا ابزار و موقعیتی که با بکارگیری آنها ,موجبات رفع مشکل و کسب موفقیت و آرامش مجدد میشود, حاصل میگردد. (البته رغبت کودکان به برخی ازبازیها و افراد ویاخوراکیها و... بسیار طبیعی وقابل توجه میباشد.) لازم بذکر است که انسان باتوجه به غریزه ها و آموخته ها ومهارتها و..., برای حل مشکلات روزمره , انسان سه نوع واکنش از خود نشان میدهد; 1- ابتدا غریزی , یا ناخودآگاه , آنگاه که مشکل ساده است نیاز به انرژی دیگری ندارد,(جذب). 2 - مرحله بعد اکتسابی , آنگاه که لازم است آگاهانه و با استفاده از آموخته ها و مهارتها وعادات خود بهره ببرد(جذب). و 3 - بالاخره هوش ,آنگاه که غرایز و اکتسابات ومهارتها ناتوان از حل مشکل است, این نیروی خلاقه تفکر و نوآوری , جهت دست یابی به مهارتی جدید دست بکار میشود , وضمن تصحیح آموخته های قبلی (ایجاد تغییر درخودودر توانمندیهای خود)و یا درجهت کامل کردن آن,با کسب یا کشف و درک راه کار جدید(تطابق ,یادگیریهای جدید وتطبیق با وضع وشرایط جدید در محیط), زمینه آرامش و لذت و افزایش امید و انگیزه به تلاش و زندگی را فراهم میکند. بالاخره پس از کسب تجربه ها ومهارتها , کودک بتدریج در زمینه ای ,ویا درزمینه های مختلف رغبت به فعالیت و مهارت اندوزی پیدا میکند. مثلاکسیکه در ,یک و یا دو رشته ی ورزشی ازخود رغبت نشان میدهد,ودر زمینه درسی به علوم تجربی ویا ادبیات علاقه نشان میدهد, ولی دیگری رشته تحصیلی ریاضی ویا معماری ویا... را انتخاب میکند.با توجه به رشته های ورزشی و شغل و انواع (اقتصادی-پزشکی-هنری-ورزشی-مهندسی-و..., که هریک رشته های خاص خود را دارا هستند.وهمچنین رشته های جدیدی که نمیتوان درمورد آنها امروز فکر کرد.) ,مهارتهای کارگشایی,و خوماتی , مسلما تعداد آن برای اشتغال انسان بیش ازآن است که بنوان به راحتی آنها را مورد توجه وبررسی قرار ذاذ. بالاخره انتخاب یک رشته تحصیلی یا ورزشی یا انتخاب یک شغل و..., در زندگی , قطعا از دوران کودکی و تحت تاثیر عوامل وشرایط محیط ومربیان و والدین وآموزش وپرورش قرار دارد,وبتدریج برخی درپایان دوره آموزش ابتدایی با رعبت کامل انتخاب رشته کرده اند.و برخی در دوره اول دبیرستان ,وبقیه هم از دوره دوم دبیرستان به نتایجی دست پیدا میکنند. ودر نهایت پس از طی دوره های آموزش عالی ,مسیر زندگی وفعالیتهای روزمره شغلی فرد(انتخاب نهایی) را به نمایش میگذارد.
طرح مساله ; با توجه به مطالب فوق , این نتیجه حاصل میشود که , بکمک طرح مساله میتوان, میزان رشد و قابلیت های ذهنی کودک و اثربخشی و کارآیی او را در زمینه های مختلف اندازه گیری ومورد توجه قرارداد.
خلاقیت , شرایط مطلوب یادگیری ;
اغلب فکر میکنند خلاقیت ویژه افراد باهوش و نابغه ها میباشد. درحالی که اگر فرصت یادگیری و رشد مناسب در زمان و شرایط محیط آموزش وپرورش برای کودکان نوپا فراهم شود , تقریبا هرکس به نسبت توانایی , استعداد, انگیزه , علاقه و آمادگی و فرصتی که از امکانات محیط برخوردار میشود, در زمینه هایی که با آن مواجه میشود, میتواندبه آفرینش و نوآوری بپردازد.
رفتارگرا و شناخت گرا ;
رفتارگراها ( نقش وتاثیرات محیط زندگی و امکانات آن در رشد و یادگیری); واتسون وثرندایک سرشت انسان را کاملا قابل انعطاف میدانند. ومدعی هستند , آموزشهای اولیه میتواند صرف نظراز آنچه کودک به ارث برده, اورابه شخصیتی در بزرگسالی تبدیل کند. اسکینر; نظریه پرداز رفتارگرایی میگوید ; فرد تازه متولد شده را به من بسپارید, و شخصیتی که مورد تظرتان است را تعیین کنید, امکانات و لوازم و فرصت زمانی مناسب دراختیار بگذارید, شخصیتی که میخواستید( دزد, جانی, اهل فرهنگ, اهل اقتصاد, صاحب مهارتهای خاص , حقوقدان و... ) تحویل بگیرید.
واتسون 1930: در مورد نظریه رفتار گرایان و تاثیر شرایط و امکانات محیط در توانمندیهای فردای زندگی انسان, این نظریه را در شکل افراطی آن بیان میکند.وادعا میکند; چند کودک وامکانات مورد نیاز در اختیار من بگذارید. صرف نظر ازاستعدادها ,علاقه مندی ها, تمایلات, توانایی ها , شغل و نژاد واجداد این کودکان , از بین آنها تصادفی یکی را انتخاب و طوری تربیت میکنم ,که هر شخصیتی ( پزشک , حقوقدان , هنرمند , حتی گدا یا دزد و...) که میخواهم, یا شما میخواهید بشود.
به یک نمونه کوچک قابل استفاده درکلاس وتاثیر پذیری از آن توجه کنید, معلمی را درنظر یگیرید که درهنگام تدریس در کلاس , سه حالت بخود میگیرد. 1- کاهی می نشیند وتدریس میکند. 2- گاهی میایستد و تدریس میکند. 3- گاهی هم راه میرود و تدرس میکند. حال واکنش فراگیران کلاس یا آگاهانه و بابرنامه ریزی, ویا ناآگاهانه وبدون برنامه ریزی, زمانیکه معلم درکلاس راه میرود و تدریس میکند ,با حرکت سر ( بدون کلام ویا...) رفتار وگفتار معلمشان را تایید میکنند. ودر دوحالت دیگرتدریس ,هیچ حرکت و واکنشی از سوی فراگیران دیده نمیشود. طی چند روز , نتیجه کار را مینوان حدس زد. که معلم دراین کلاس کمتر می نشسند وکمتر میایستد , اما سعی میکند درکلاس راه برود و حرکاتی داشته باشد, و تدریس کند .
شناخت گراها (نقش توانمندیهای ذهنی و آمادگیهای به ارث برده از والدین در امر رشد ویادگیری ); رویکردی بر درونگرایی دارند.این گروه ازمحققین که تعدادشان هم کم نیست ,توجه به حواس انسان وتاکید برنقش پر اهمیت آن در تعامل بامحیط و همچنین فرایندهای ذهنی انسان یعنی فعالیت یا بازی یا کار, ادراک ,تکرار و یادآوری,تفکر, استدلال , نتیجه گیری فکری وذهنی,انگیزه به تلاش بیشتر و بهتر, شناخت مساله یا مشکل پیش آمده, احساس نیاز و رغبت برای تلاش درحل آن مساله , ویا طراحی راهی جدید وحتی ساده تر, اصولا تجربه را خواستگاه دانش بشر میدانند.که تاحدودی نوعی بازگشت به ریشه های روانشناسی تلقی میشود.
دو نظریه رفتارگرایی و شناختی, اگرچه درمقابل هم قرار دارندو بر محدودیت های یکدیگر واکنش نشان میدهند, ولی هردو آنها فعالیتهای پیچیده آدمی را, ازقبیل; تفکر, استدلالی, برنامه ریزی, تصمیم گیری, تبادل پیام ,و پیام رسانی را نادیده میگیرند.شناخت گرایان نوین دو پیشنهادبرای بررسی دقیق این موضوع را پیشنهاد میکنند; 1- با بررسی دقیق فرایندهای ذهنی انسان میتوان بطور کامل دریافت جانداران چه میکنند. 2- باتمرکز بر رفتاری معین , میتوان به بررسی فرایندهای ذهنی (رفتارگرایان) پی برد. ولی بهرحال تحقیقات انسان بی پایان خواهد بود و شاید به زودی نتیجه کامل بدست نیاید.انتظار در آموزش وپرورش نیز جایز نمیباشد. لذا مربی ناچاراست ضمن بی توجهی به نقاط ضعف , از محاسن و الویتهای مهم وموثر این دو دیدگاه استفاده نماید .
بنیامین دیزراییلی ; انسان مولود شرایط نیست , بلکه شرایط مخلوق انسان است. لطفا قدری تامل , آیا شرایط زندگی امروز با شرایط زندگی10 سال پیش ویا با شرایط زندگی... سال قبل از آن یکی است؟ یا آیا قابل مقایسه میباشد؟ این انسان است ,که باشرایط روز خود زندگی میکند ,ولی شرایط نوینی را بر اساس اهداف مثبت ,ویا احیانا منفی خود, برای آینده گان می آفریند. حال آیا میتوان 10 یا 20 و یا ... سال آینده وشراط کار وشغل ودرآمد و زندگی در آن شرایط , که میگویند; هوش مصنوعی برنده کاروزار خواهد بود. به چه میاندیشی ؟ و چه نقش موءثری میتوانی ایفا کنی ؟ قطعا کسانی میتوانند در اینده نقش عمده مثبت ,ویا باکمال تاسف نقش منفی را برای تامین منافع خودداشته باشند. استاد سخن سعدی;
غافل مشو گر عاقلی , دریاب اگر صاحب دلی = باشد که نتوان یافتن دیگر چنین ایام را
اما عده ای قلیل که دارای هوشبهر بسیار بالایی هستند, ,و مثل همهندگی در زمان ومکان زندگی میکنند, برای آشنایی با محیط , با کلمه چرا آشنا میشوند. وبا پرسشگری نقش فعال زندگی خود ودیگران را جستجو میکنند. لذا میتوان گفت اولین مربی , وحتی آخرین بشر همان زمان ومکان یا همان فضاهای هندسی میباشد , که در آن زندگی رشد و زمان میگذرانیم.
زما باد , بر آن کس , درود = که داد و خرد, باشدش , تار و پود (فردوسی)
پروفسور مرتضی ابیانه : علم باز و فعال است. و همواره درحال یافته های تازه و اصلاح خطاهای خود است. وی علم را دارای 3 اصل میداند: 1 - در علم چیزی مطلق نیست.و همه مطالب نسبی هستند. 2 - علم تکامل پذیر است و با زمان, تغییر و پیشرفت میکند. 3 - علم جایگاه خاصی ندارد , ومتعلق به بشیرت است, چرا که بیانگر خرد انسان ونتیجه تحقیق وتفحص او , درهمه زمینه ها میباشد, که بشر در مسیر کار وتلاش و زندگی بدست میاورد.
مولانا:
ای برادر تو همه اندیشه ای = مابقی تو استخوان و ریشه ای
گر بود اندیشه ات گل گلشنی = ور نه خاری و تو هیمه گلخنی
نقش آرامش در یادگیری و رشد , و در مهارتهای زندگیبدنینی و خوش بینی امری آموزشی است. بدبینی یا منفی نگری , خوش بینی یا مثبت نگری , و متعادل بودن یا واقع نگری , موجب بی اعتمادی یا اعتماد به دیگران , دوستان , دیگر اعضای خانواده و.... میشود . الگوهای رفتاری والدین و اعضای خانواده و آنگاه مربیان و... با روشها و افکار هماهنگ , نقش موثری دراین زمینه خواهند داشت . به ویژه آنگاه که محیط آرام و طبیعی و از هرگونه قوانین اضافی و احیانا مزاحم و دست و پاگیر دوری شود. ولی آنگاه که افکار و ایده های ناهماهنگ و متضاد,بین والدین و... که احیانا, با تندروی نیز همراه شود. زمینه تخریب و غیرسازنده ای بوجودخواهد آمد. خوش بینی مایه امید وتلاش درجهت رسیدن به آرزوها و یا حل مشکل ,و در نتیجه سبب آرامش درونی ,و درک واقع نگری , و مایه تلاش و کوشش در جهت واقعیت دادن به آرزوها و موجب حل مشکلات و به تاخیر انداختن ناامیدی که گاه در حل برخی از مساله ها پیش میاید ,خواهد شد. فرایند آموزش خوش بینی در جهت رسیدن به واقع بینی و واقع نگری :
1- توجه و ارزشمند کردن ویژگی های مثبت , چون صفات , کارها, افکار , نگرشهای سازنده, و مورد تایید همگان . از آغاز ارتباط وآمیزش با کودک و ازهمان حرکات ساده ولی موزون, کلمات زیبا و...(مهر یا کین- زشت یا زیبا- محبت یا نفرت- .... رشد یا توقف- تلاش یا تنبلی - خوب یا بد- و...)
2 - توجه به مشکلات و تاکید بر قابل حل بودن ,امری ضروری است ,و همچنین تاکید برنقش مؤثر تفکر و خردورزی و توانمندیهای انسان برای حل مشکلات مایه امید به موفقیت میباشد.چه تردید و دودلی موجب توقف کودک میشود. وهمه را از کوشش برحذر میدارد,واز پیروزی هایی که به احتمال زیاد نصیب ما خواهدشد, محروم میسازد.
3 - تاکید بر امید وآگاهی ها از قوانین طبیعی واجتماعی و باورهای صحیح ازتوانمدیها ومهارت ها وتجربه های احیانا اندوخته شده, و باور صحیح دوری از ناتوانی و منفی بافی (که البته همه دچار هستند, چه درابتدا حتما ناتوان بوده اند.و...) و منفی بافی مخرب نامتناسب اخلاق انسانی . مثل:(تونمیتونی, تونمخوای بفهمی,تواصلا نمی فهمی, تو نادانی ,تو اصلا مشکل داری,و یا توآدم بشو نیستی و....). متاسفانه برخورد نامتعادل برخی والدین درخانواده و برخی مربیان, و گاه برخی والدین و مربیان عدم همکاری آنها, که احتمالا مایع ناامیدی و خنثی شدن بیشتر زحمات آموزشی و پرورشی خواهدشد.( تشویق به اندازه هم از نظر تعداد وهم از نظر وزن موضوع واهمیت آن , بموقع , بجا , و... . حتی با نگاه تحسین آمیز ,یا لبخند یا.... . و یا آوردن یک شکلات و... از ارزان تا... .با توجه زمان ومکان وشرایط و.... . بالاخره همه کوچک وبزرک نیازمند تایید, تمجید , پاداش و.. , و درمقابل اخم ,قهر, نشنیدن , ندیدن , دور شدن و ازهمین کارهایی جواب متناسبی محسوب شود. سعدی علیه الرحمه می فرماید:
به خوردی درش ,سعی تعلیم کن = به نیک بدش , وعده و بیم کن
نوآموز را ,ذکر و تحسین و زه = ز تهدید و تنبیه, استاد به
ضرب المثل چینی;
- آنچه را که می شنوم ,فراموش میکنم. (بیشتر شنیدنی ها فراموش می شوند.)
- آنچه را که می بینم , به خاطر می سپارم. (بیشتر دیدنها بخاطر میماند.)
- آنچه را که انجام می دهم,می فهمم. (تجربیات انسان سازنده ی خاطرات و تفکر ومحتوای زندگی فرد را سامان میدهد.)
ضرب المثل های ایرانی;
- شنیدن کی بود , مانند دیدن . و دیدن کی بود, همچون (تجربه ) ,که ضمن بازیهای هدفدار ریاضی گونه, حاصل میشود.
-اثری زیبا در مورد شنیدن و چگونگی آن ,و دیدن, آنهم بهترین نوع آن, و فهمیدن آنهم متکی به عمل و تجربه , (درگیرشدن ذهنی وعملی) همراه با تفکر و تدبیر و اندیشه, ,و اندوخته های مطمئن قبلی , و بدون تقلید از غیر در یک شعر ;
چشم داری تو ,به چشم خود نگر = منگر از چشم سفیهی ,بی خبر
گوش داری تو , بگوش خود شنو = گوش گولان را, چرا باشی گرو
بی ز تقلیدی , نظر را پیشه کن = هم به رای و عقل خود ,اندیشه کن
می گویند : – از عمل و تجربه انسان ،عادت می روید . از عادتها وتجربه ها ،بمرور زمان , تفکر و اخلاق پردازش می یابد. و بالاخره, از اخلا ق و طرزتفکر و منش ، سرنوشت سامان می گیرد. بر این اساس جزییات مسیر رشد جسمی و فکری کودک , از زمان تولد تحت تاثیر خانواده و محیط آموزشی قرار دارد.که می توان به شرح زیر مورد توجه قرار گیرد;
1- بازیها و فعالیتها و تکرار هدفمند آنها ,البته با نظم و دقت, حافظه و تفکر اولیه را بکار می گیرد.
2- به مرور این بازیها وتجربه ها,ضمن تکرار باحافظه قویتر و آماده تر, در زمینه های مورد نظر,البته با نظم و دقت, به تفکر وکشف ودرک مفاهیم و واقعه ها می پردازد.
3- درک مفاهیم پایه ای ( بویژه مفاهیم ریاضیات پایه ) همراه باتجربه های تکراری وجدید, البته با برنامه وبا نظم ودقت, موجب تثبیت توانایی ها و طرز تفکر , بصورت عادت درمیاید. و در ارتباط کلامی با دیگران , یه زبان نیز بیان میشود.
4- بکارگیری عادتهای کسب شده در بازیها وتجربه های تکراری وتجربه های جدید, البته همراه با نظم و دقت همیشگی, موجب بروز تفکر منطقی و بروز مهارت وسرعت مناسب یادگیرنده درکارها و موجب موفقیت بیشتر وی درفعالیتهای میشود.
5- بکارگیری مهارتها وسرعت درتجربه های تکراری وجدید,بانظم ودقت عادت شده , بتدریج نگرش و علاقه و انگیزه های فردی را,درامور زندگی وفعالیتهای روزمره خود,بنمایش میگذارد,وموجبات لذت وتشویق وعلاقمندی و وابستگی بیشتر فرد میشود.
6- نگرش,عشق وعلاقه,وانگیزه های فرد بکمک تجربه های اندوخته شده ,به مرور در تجربه های جدید وتکراری وی ,موجب بروزخلاقیت ونوآوری شده, و ازاین طریق درسرنوشت خودش و هم آن مسیر از فعالیتها به تاثیر گذاری خواهد پرداخت.
تقلید:
انسان مقلد بزرگی است. انسان مقلد بسیار آرام و مطیع ،در آشکار و نهان است.به ویژه کودکان نوپا, مقلدان نا آگاه و کورکورانه ی والدین ،مربیان،کودکان برجسته درمحیط و کلاس, در هر زمینه ای که باشد،وهمچنین مقلد هنرمندان و ورزشکاران و… (دررفتار وافکارمثبت ویا منفی آنها)، که خود آنها نیزمقلدان بزرگی محسوب می شوند، هستند. (فیلم) .بخصوص کودکان نوپا وبی تجربه وبیحوصله در بازیها ,و ناتوان از درک قوانین ورعایت آنها دربازیها و.... گفتار و تصاویر قصه های کارتون ها را بعنوان واقعیت میپذیرند. عبارت دیگر ,کودکان درسنین خواص , دوران سطحی نگر وخودمحوری هستند, آنچه راکه میبینند ویا میشنوند,باور میکنند ونیازی به تفکر ندارند. فقط بمرور زمان و تغییر مکان , و برخورد با واقعیتها بخصوص آنگاه که در بازیها و فعالیتها شرکت مسقیم ومستقل داشته باشد واز سوی والدین و مربیان هدفمندحمایت شود. نتایج مثبت اعتماد بنفس و خوش بینی وواقع نگری نزذیک ونزدیکتر خواهد شد. اولین تاثیر ساده درهم نشینی ضرب المثل شده است;
اولین تاثیر ساده در (هم نشینی) ضرب المثل شده است;
اسب و تازی ,گر ببندی پیش هم = رنگشان یکسان نگردد , خویشان یکسان شود.
ویا شیخ اجل سعدی, ضمن حکایتی ,تاثیر مثبت هم نشینی (بدون اراده و انتخاب خاک وگل) را چنین روایت میکند;
گلی خوشبوی, درحمام روزی = رسید ازدست محبوبی, بدستم.
بدو گفتم که ,مشکی یا عبیری = که از بوی دلاویز تو ,مستم
بگفتا; من گلی نا چیز بودم = ولیکن مدتی با ,گل نشستم
کمال هم نشین, در من اثر کرد = وگر نه, من همان خاکم که هستم
ولذا شیخ اجل , تاکید دارد و سفارش می کند که ;
هم نشین تو , از تو به باید = تا تو را , عقل ودین بیفزاید
با بدان کم نشین, که درمانی = خو پذیر است, نفس انسانی
البته تقلید یکی از روشهای فعال و عملی درخدمت یادگیری انسان است. و ممکن است با آزمایش و اشتباه نیز توام باشد. چنانچه مسیر حرکت مطمئن وسازنده انتخاب شده باشد. وهمچنین انتخاب موضوع هدفمند و ریاضی گونه و قابل کنترل و بازنگری منظم ،به اجرا گزاده شود ، از صرف انرژی و عمر بی جا و بی حاصل پیشگیری خواهدشد .و چنانچه دراین زمینه برنامه ریزی علمی هدفمندی نداشته باشیم، امروزه ، تلویزیون و….. ، برای همه ، بزرگ وکوچک، برنامه ریزی کرده،و مشکلهای خاص خود را ایجاد خواهدکرد.
کنفوسیوسمو لانا می فرما ید:
ویا
طفل ره را فکرت مردان کجاست؟= کو خیال او و کو تحقیق راست؟
فکر طفلان ،دایه باشد یاکه شیر= یا مویز و جوز و یا گریه،نفیر
مایه ای کو، سرمه ی چشم وی ست = برد و در، اشکال گفتن کاربست